کسروی
«شناخت كسروي»
مقدمه:
همواره در طول تاريخ استفاده ابزاري از مسائل گوناگون مرسوم بوده است كساني كه در موضع قدرت قرار داشته اند با استفاده از موارد مختلف براي ابقاء قدرت خود مي كوشيده اند وكساني كه در موضع ضعف قرار داشته اند نيز براي ميل به قدرت وگرفتن قدرت از صاحبان زر وزور همواره موارد مختلف را آن گونه كه مي پسندند تفسير ميكنند.پرداختن به اين مطلب را كه كدام صحيح ميباشد و داراي درجه اعتبار بالاتري است را كنار ميگذاريم .احمد كسروي بعنوان يكي از نويسندگان مطرح دركشور ايران ازاين قاعده مستثني نمي باشد .حال كه دراين سايت چند كتاب از كتابهاي او موجود ميباشد بي مناسبت نديدم كه براي شناخت هر چه بيشتر اين نويسنده كه در راه افكار وعقايد خود جان باخت ،مطالب زير را به رشته ي تحرير در آورم باشدكه مورد پسند خوانندگان واقع گردد.
كسروي شرح زندگيش را در كتاب (زندگاني من)يكسال پيش از كشته شدنش به تفصيل نوشته است وما نيز ازآن استفاده ميكنيم .
احمد كسروي در هشتم مهر ماه 1269در تبريز در يك خانواده شيعي به دنيا آمد.خود او ميگويد :حاجي مير قاسم پدرم ،پدر او مير احمد كه پدر پدر او مير محمد تقي هر سه عنوان ملايي وپيشوايي داشته اند .اوپس از مرگ پدرش بعد از مدتي كار كردن دوباره به فرا گرفتن درس در مدرسه طالبيه ي تبريز كه يك مدرسه علوم علوم ديني بوده،در نزد ملا حسن مشغول گرديد . پس ازفارغ شدن يك سال ونيم در مسجد ارثي پدرش به پيشنمازي وملايي پرداخت در اين زمانها بين او وهمكلاسانش رقابت افتاد تا جايي كه كسروي از روحانيت دلسرد گرديد ودر سال 1290از روحانيت كناره گرفت .سپس در مدرسه اي امريكايي تبريز ،به عنوان معلم عربي استخدام گرديد وبه فرا گرفتن علوم ديگر از قبيل تاريخ وجغرافي ،زبان،حساب وستاره شناسي پرداخت.
در سال1295 به سوي قفقاز مسافرت كرده ودر تفليس با آزادي خواهان مشروطه طلب آشنا وتحت تأثير آنها قرار مي گيرد در اين زمانهاكسروي به حزب دموكرات،كه شيخ محمد خياباني يكي مشروطه خواهان آن را رهبري ميكرد،مي پيوندد. پس از اندكي بين اين دو كدورتي پيش آمده وكسروي از آن حزب كناره گيري مي كند ودر سال1298وارد خدمت در دادگستري مي گردد.
وپس از مدتي به تهران منتقل مي گرددودر دادگستري به قضاوت مي پردازد
وهمچنين مدتي هم دادستان تهران مي گردد. درسال 1308به علت صادر كردن حكم بر ضد رضا شاه پهلوي ازخدمت بر كنار مي گردد.
نوشته هاي كسروي را مي توان به سه دسته تقسيم نمود:
1-كتابهاي تاريخي 2-كتابهاي تحقيقي در زبانشناسي فارسي وآذري
3-كتابهاي انتقادي در زمينه ي اجتماعي،ادبي ومذهبي
كسروي بيشتر كتابهاي خود را از سال1312تا1324نوشته است.سرانجام به علت حملات شديدي كه نسبت به عقايد مذهبي روا داشته بود ،در بيستم اسفند ماه 1324با يك نفر ازيارانش بنام حداد پور ،برادران معروف به امامي به همراه صادق،كه ازياران نواب صفري بودند،او را در كاخ داد گستري كشتند.
بررسي افكار:
خود كسروي مكتب خويش را پاكديني ناميده و سعي بر جايگزين كردن آن دربرابر دين ومذهب داشته است.
از نوشته هاي وي چنين بر مي ايد كه او يك ايراني ناسيوناليست به حد افراطي بوده است بدين جهت با هرگونه تأثير فرهنگي بيگانه مخالف بوده واستوار بر زدودن تمامي واژه هاي غير ايراني از زبان ايراني بوده است .وي مطابق نوشته هايش ،خودرا از جانب خدا مويد مي دانسته است ودر اغاز بيشتر نوشته هاي وي چنين اعتباري به چشم مي آيد :مرا با خدا پيماني است كه از پاننشينم واين راه را به سر برم،ما همگي جهانيان را به يك چشم مي بينيم وخواهان نيكي همه ي جهانيان مي باشيم،خدا هيچ مردمي را براي بدبختي نيافريده است تا مردم خود نيك نباشند از نيكهاي جهان بهره نخواهند برد،خرسندي هركس جز در خرسندي همگان نتواند بود وغيره.
اين سخنان بيانگر اين است كه وي همچون يك رهبر ديني و ائمه هدايت بشررا به عهده داشته است ويا رهبري يك جنبش ونهضت.
مدافعين كسروي در ماهنامي شماره ي فروردين ماه صفحه ي9چنين نوشته اند:(تهمت مذهب سازي به كسروي نمي چسبد ،انديشه ي او والاتر از آن بود كه مذهب سازي كند وكسروي انچنان كه از نوشته هايش بر مي آيد ،با بينش خاص خود درباره ي هرمطلبي اظهار نظر مي كرده ،وچنان به نظر مي رسد كه علت بديهاي اجتماعي را فساد اخلاقي وبد آموزيهاي رايح ميان افراد اجتماع ميدانستد ………..)
كسروي مي گويد:دين پاك ومنزه از خرافات آنست كه كه حرفهاي آن از روي منطق وخرد باشند ، بنابراين ،مكتب كسروي در صدد زدودن اوهام از دين بوده وبا كليت آن مخالف نبوده است.
دين از ديدگاه كسروي:
«……آنان كه دين را به معناي ديگري مي دانند . در نزد آنان دين يك ساختمان انديشه است كه با شناخت خدا وپيغمبر كه در زير دست او پيشواياني ،در مرتبه اي پايينتر از او،پاره اي از كارها مثل نماز،روزه،زيارت رفتن،گريه كردن و………ولي ما دين را عبارت از آئين زندگي مطابق دانش وخرد مي دانيم كه جهانيان را در زندگي رستگار گرداند ……..(1) ».
خدا وزندگي پس از مرگ از ديگاه كسروي :
وي مي گويد:«بي گمان جهان را پديد اورنده وگرداننده اي است… ..مانميدانيم
جهان كي پديد آمده ،ولي ميدانيم كه خود به خود به وجود نيامده است………آنچه ما را راه مي نمايد اين جهان است ،مي رساند كه او دانا وتوانا است و از چگونگي خدا دانشي نيست(2)».
همچنين مي گويد:«مرگ آدمي پايان زندگي او نمي باشد و زندگي ديگري جهان در پي است ولي اين جهان وآن جهان به همديگر پيوسته وكارهاي نيك وسودمند ،كه مايه ي آبادي جهان نيز مايه خشنودي روان خواهد بود(3)».
بنابراين كسروي بدون چگونگي توصيف اعتقادات پايبندي خود را به آن ابراز داشته است.
عبادت از ديد گاه كسروي:
وي ميگويد :بايد اول خدا را شناخت وپرستش خدا آنست كه هر كسي نه تنها بايد در فكر خود باشد ، هركس بايد با بديها و گمراهيها مبارزه كند . اين كارها همان عبادت خواهد بود .
وي معتقد بود كه از لذت دنيا پرهيز كن و رياضت كشيدن و … از خدا تقاضاهاي بيجاكردن وي را خوشنود نمي كند ونيز مي گفت عبادت خدا وظيفه اي است كه بايد بندگان انجام دهند نه اينكه خدا از آنها بخواهد . زيرا در اين صورت او به عبادت آنها محتاج خواهد بود ، در صورتيكه چنين نيست.
وظيفه عبادت چنين است كه چون ما خدا را مي شناسيم و به عظمت و بزرگي او پي مي بريم ، لازم است گاهي بعنوان نيايش و قدر داني نام وررجاوند خود را ببريم و او را ستايش كنيم (4) »
نبوت از ديدگاه كسروي :
وي نبوت را براي رهبري و راهنمايي اخلاقي و اجتماعي لازم مي دانستند ولي پيامبران را افرادي فوق العاده نمي دانسته اند او معتقد بوده كه پيامبران نمي توانستند معجزه هاي فوق طبيعت بياورند و يا علم غيب بدانند . در كتابهاي خود اظهار كرده است كه : وقتي خداوند كسي را به عنوان نبوت مامور مي كند ، او را به حقايق آگاه و بينا گرداند ، و به او بينشي دهد كه حقايق را از گمراهي ها باز شناسد و با گمراهي ها و ناداني ها مبارزه كند . وي مي نويسد : « در جايي كه مرد پاك عرب در قرآن ، سوره اسرا آيه 58 و 90 از آوردن معجزه امتنا كرده است ، معجزه بنامش ساخته اند (5) ».
وحي ازديدگاه كسروي:
وي مي گويد:«اگر وحي عبارت ازآن باشد كه فرشته اي از آسمان نازل شود و به عنوان واسطه بين خدا و پيامبر پيام آورد و يا اينكه از ميان خدا و پيامبر حجاب برطرف شود ، درست به نظر نمي رسد ، . بلكه مفهوم وحي چنين است كه خداوند كسي از بندگان شايسته خود را بر گزيند و او را به كنه حقايق آگاه كند و دانا گرداند كه بتواند عقلهاي مردم را راهنمايي كرده و با گمراهيها و بديها به هر صورتي كه باشد مبارزه كند (6) »
روح از ديدگاه كسروي :
وي در كتاب در پيرامون خود به بقا روح پس از مرگ نظر مثبت داده است و گفته : آدمي داراي جان و روان است كه جان با مرگ تن نابود مي شود و روان پس از مرگ تن باقي خواهد ماند او در اين باره چنين نوشته است روان آدمي جز جان و تن آدمي است روان همان است كه آدمي را به كارهاي نيك وامي دارد ولي جان خواهان كارهاي ضد آن مي باشد و همان است كه آن را هوس مي نامند در اين جهان چون جان و روان با يكديگرند نمونه هردو زندگي مي باشد ولي در آن جهان همانا تنها روان و تنها زندگي رواني خواهد بود (7) » .
از نظريات كسروي در ارتباط با سياست ، اقتصاد ، ادبيات ، و غيره مي گذريم .
نتيجه گيري :
تصور مي كنم با خواندن اين مطالب مختصر خواننده قادر خواهد بود تصوير كاملتري از كسروي و ديدگاههاي وي در نظر خود مجسم كند مخصوصا كه چند كتاب از وي در اين سايت قابل دسترس مي باشد . هدف از اين نوشتار اين نبوده كه جايگاه كسروي را در نظر افراد بالا و پايين برده شود بلكه فقط جنبه شناخت كلي را داشته است در هر صورت كسي منكر جايگاه وي نمي با شد ولي در عين حال نمي توان بت سازي كرد . كسروي انساني گريزان از مذهب عوام ولي استوار بر پايه مذهب بوده است . در پاره اي از موارد مانند اقتصادي ، فلسفي و … نظرياتي مبتديانه عنوان كرده است ولي در كل نويسنده قابل توجه اي مي باشد مخصوصا در زمان خود .
1) كسروي : ما چه مي خواهيم ، چاپ تهران ، 1339 ، ص155 و 158
2) كسروي : ورجاوند بنياد ، چاپ تهران ، 1348 ، ص8 و 18
3) كسروي : ما چه مي خواهيم ، اقتباس از ماهنامه پيمان شماره ارديبهشت 1339 ، ص 160
4) كسروي : ورجاوند بنياد چاپ تهران 1348 ، ص 96
5) كسروي : ورجاوند بنياد چاپ تهران 1348 ، ص 109
6) كسروي : ورجاوند بنياد چاپ تهران 1348 ، ص 99
7) كسروي : ورجاوند بنياد چاپ تهران 1348 ، ص 16
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home