آنالیتیک

تحلیلی بر معارف از نوع سنتی اش

My Photo
Name:
Location: Iran

Tuesday, October 27, 2015

خدايان در آيينها



مقدمه:
مباحث پيرامون خداشناسي امروزه دركشور ما ايران رواج يافته است وبسياري از مردم دراين باره به جدال مي پردازند . در يكي از نامه هاي موجود در سايت ، مطالبي را در اين ارتباط ديدم به همين بهانه در صدد بر آمدم تا نقش خدا را در آئينهاي مختلف بررسي كنم وآنرا برشته تحرير در آورم . مطالب ذيل حاصل اين تلاش مي باشد به اميد آنكه مورد پسند خوانندگان واقع گردد.
معتقدات مصريان :
بههنگام ظهور اسلام مصر بعنوان يكي از ملل نيرومند ومتمدن محسوب مي گرديد كه با ابداع خط هيروگليني وپيشرفت در شناخت علوم رياضي و بعنوان يكي از مراكز بزرگ فرهنگي جهان شناخته شده بود . از سال 30 قبل از ميلاد كه مصر بدست سپاهيان رومي گشوده شد همواره مورد تاخت وتاز و تجاوز امپراطوري روم گرديد و قسمتي از ايالات مهم آن مانند نيل و دلتا مدتها مورد تاخت وتاز روميان وساسانيان بوده است .
طبق تحقيق در بعضي از نواحي مصر اديان يهود ومانويت ومجوس ومسيحت وجود داشته ولي اكثرا مصريان داراي آئين پلي ته ايسم (چند خدايي )بوده و معتقد به الهه و اصنام بسيار زياد بوده وگروهي نيز هنوته ايسم بوده اند بدين معني كه يكي از خدايان را برتر از باقي مي دانستند. در مصر قديم در هر ناحيه مردم الهه و معبود ويژه اي مي پرستيدند به همين جهت در هر ناحيه به اسم تازه اي از الهه بر مي خوريم كه مجموعا بالغ بر2000 الهه مي شدند و طرز ستايش آنها نيز متفاوت بود. طوايف مختلف مصريان به ((اوزيريس))يا خداي اموات وجهان حشر ، ((غب))خداي زمين ، ((نات))خداي آسمانها و خداي كه هميشه پيروز است ، ((اورفه))خداي عيش و نوش وزندگي ، ((ثوت))خداي مرغان، ((ايبس وآنوبيس))خداي كارهاو مشاغل و… معتقد بود اند .
گروهي نيز دره ورود نيل و فراعنه را پرستش مي كردند و علاوه بر اينها حيوانات فراواني چون قوچ، تمساح ، گربه ماده ، لك لك ، ونباتات فراواني مثل پياز مورد پرستش بوده اند . از جمله خدايان ديگر مصري : ((رع)) الهه خورشيد ، ((سو)) الهه هوا ، تيفنيث الهه فضا ، ((ايزيس))الهه زمين حاصلخيز، ((سيت)) الهه صحرا ، ((نيفتس)) الهه زمين لم يزرع و موات .
مصريان هر شخصي را داراي دو روح مي دانستند: 1-ربا 2-كا (ياروح جاويد كه هرگز نمي ميرد) و مراجعت(كا)را با جسم سالم متصور بوده اند .


معتقدات يونانيان :
در روزگاران كهن يونانيان يكي از مشعلداران تمدن بوده اند و اولين كساني بودند كه رأي اكثريت مردم را در حكومت دخالت مي دادند .
كمترقومي را مي توان يافت كه دانشمندان بنامي در قرنهاي 7و6و5 قبل ازميلاد داشته باشند ولي يونانيان داراي اين افتخار بودند .اسكندر مقدوني كه شاگرد ارسطو بود دست به كشور گشايي زد و خواست تا يونان را گسترش دهد و تا حدودي نيز موفق گرديد ولي بعد از مرگ وي سركردگانش دچار اختلاف گرديدند و رومي هانيز كه قدرت يافته بوده اند به يونان حمله كرده واستقلال آنرا به كلي تغييردادند.
در يونان نيز آثار توتميسم- آنيميسم ، همراه وحدت وجودي و يكتا پرستي وماترياليسيم و….. مشاهده مي گرديد.
يونانيان در باره زمين وآسمان وماه وخورشيد وستاره وباد وآتش واشيا ديگر ، تصوراتي دارند كه معتقدات ديني آنهاست وهرگروهي يكي از اين اشيأ را شايسته پرستش مي دانند وبمرور زمان براي هر كدام از آنها(رب النوع)فرض كرده وبه پرستش آنها پرداختند . به نظر يونانيان تمامي اين خدايان متصوره (رب النوع)داراي حالات بشري در نوع شديد آن بوده اند .
اسامي برخي از نامي يونانيان به شرح زير مي باشد :
((اورانوس )) الهه آسمان ، ((سلند)) الهه ماه ، ((پلوتون)) الهه مردگان ، ((گئا)) الهه زمين ، ((پوسيدون)) الهه دريا ، ((پان )) الهه جنگل ، ((با كوس )) الهه شراب ، واز اين قبيل . گروهي ديگر به خداي خداياني كه آنرا ((زئوس)) مي ناميدند ، عقيده داشتند ليكن بعد از شيوع مسيحيت اكثر يونانيان كه از اتباع روم بودند به مسيحيت گرويدند.
معتقدات هند :
هند از لحاظ داشتن مذاهب عجيب و غريب در دنيا منحصر بفرد مي باشد . قديمترين اديان هند يعني هندوايسم يا (آئين هندو) و انشعابات سه گانه آن (ودائي)و(برهمني)و(هندو) مي باشد . شعب ومذاهبي كه از آئين هندو (آخرين سه گانه) بوجود آمده مي توان به (بهاگتي ) ، (براهما سماج ) و(آريا سماج) و (سيكها ) اشاره كرد .
دو مذهب مهم ديگري كه در مقابل آئين هندو بوجود آمده اند عبارتند از :1-آئين بودايي2- آيين جيني
آئين ودائي :
كلمه ودا veda بمعني معرفت و دانشي است كه از طريق سمع حاصل ميگردد . اين آئين مبتني بر كتابي قديمي بنام (ودا) مي باشد كه مشتمل بر چهار بخش است : ريگ ودا ( سرودهاي ستايش ) 2-ساما ودا (كتاب آهنگها ) 3-يا جور ودا (كتاب دستورهاي قرباني ) 4-آتاروا ودا ( آداب و رسوم سحر و جادو)
الهه اي كه نامش بيش از همه برده مي شود ، ايندرا (خداي طبيعت و الهه طوفان و باران و رعد و برق و صاعقه و خدايي ملي و جنگجو و سلحشور كه بنفع قوم پرستنده خود به پيكارهاي پيروز مندانه دست مي زند) است كه خيلي از سرودها بنام اوست در مقابل ايندرا ، الهه ديگري بنام (وارونا) قرار دارد كه خداي حكمت و عقل مي باشد ، وارونا ابتدا خداي شب و آسمان پر ستاره بود . ميترا خداي روز و روشنايي و آسمان درخشان است كه خداي حق و عدالت محسوب مي گردد . از جمله خدايان ديگر اين آئين Prithivimater يا خداي زمين ، Diaouspitar خداي پدر ، Sourya خداي خورشيد و Vata الهه باد مي باشند. پيروان اين آئين براي خدايان خود قرباني مي كردند كه اين قرباني هم مي توانست حيوان و يا انسان باشد .
آئين برهمني :
اين آئين همان آئين ودائي است با شكلي نو . اين تفاوت در عقايد و سپس در عمل متجلي گرديده است . لغت برهمن نخست در آداب و رسوم قرباني و سپس براي مجريان اين رسوم و روحانيون بكار برده شد .
كتابهاي مقدس اين آئين (برهمانا) و (اوپانيشادها) مي باشد . در اين آئين مردم به چهار طبقه تقسيم مي شوند : 1-برهمنان 2-كشايرا (حكام و جنگجويان ) 3-وايسيا (گله داران و كشاورزان ) 4-سودرا ( كارگران و صنعتگران )
در اين فلسفه معتقد بودند كه برهمن بمعني ذات مطلق مي باشد و بدين علت برهمنان از تمامي مردم رتبه بالاتري داشتند . (آتمن) را جان جهان مي دانستند ، (كرما) را اعمال مي پنداشتند و (سامسا) را بمعني تناسخ(تجديد حيات در قالبي ديگر) و (موكشا) را راه نجات مي دانستند .
آئين هندو :
اين آئين امروزه در هندوستان داراي طرفداراني بيش از ساير آيينها مي باشد . اين آئين سومين شكل آئين موجود در هندوستان است . هندوها در عين حال كه خدايان گوناگون را مي پرستند به وجودي قاهر كه در راس قرار دارد نيز معتقدند و آنرا خارج از قوه فهم مي دانند . آنها معتقدند كه اين خدا حقيقت خود را در سه مرحله متجلي كرده است .
1-مظهر خالقيت : حقيقت خالقيت خدا در شخص (برهما) تجلي كرده و او خالق اين عالم است .
2-مظهر محافظت : حقيقت نگاهباني خدا در شخص (ويشنو) تجلي كرده و او حافظ موجودات اين عالم است .
3-حقيقت قاهريت خدا : از لحاظ ميراندن و فاني كردن در شخص (شيوا) ظهور كرده و او مصدر اعدام در اين عالم است .
علاوه بر سه الهه فوق الذكر مواردي ديگر نيز موجود است . (راما ) خداي عقل ، (كريشنا )خداي حكمت، (گانش ) خداي حكمت و عقل .
كتب مقدس اينها عبارتند از : 1-مهابهاراتا 2-پورانا 3-رامايانا
از نظر اينها خداوند بعد از متجلي شدن در (برهما) و (ويشنو ) و (شيوا ) از تمام امور كناره گرفت و كار را بدانها واگذار كرد . همچنين معتقدند كه خداي نگهبان (ويشنو ) بصورتهاي مختلف در آمده از قبيل : صورت ماهي ، صورت خرچنگ ، صورت گراز و … (كريشنا) كه هشتمين تجسم ويشنو مي باشد از باقي مشهورتر است و مجسمه هاي وي را در هند مي فروشند . (شيوا) را نيز با دو الهه خون آشام ديگر (دورگا)و (كالي ) شريك مي دانند .
اينها براي گاو همچون ارواح مردگان ارزش قائلند و كشتن گاو در اين كشور ممنوع است . گاهي در اعياد ، مسلمين گاو قرباني ميكنند كه گاهي ميان مسلمين وهندوها درگيري بوجود مي آيد.اينها گاو ماده را مظهر تمامي الهه ها مي دانند و براي آن در عالمي ديگر مقامي بالا قائلند همچنين براي بوزينه ، مار ، درختان مقدس نيز تقدس قائلند .
آئين جيني :
اين آئين در برابر مقدسات آئين هاي هندي بروز پيدا كرد كتب مقدسه اينها عبارتند از : اصلي ترين كتاب (آگاماس) نام دارد . اين آئين رفتار پاك را شرط اصلي رستگاري مي داند . اين آئين مواردي همچون تناسخ ( سامسارا ) ، كرما ( اعمال ) ، وحدت و اتصال را از آئين برهمني پذيرفته با اندكي تغيير. در اين آئين از وحدت و اتصال به (نيروانا) تعبير مي گردد . بنظر اينها ماده و روح با يكديگر مرتبطند و به اصالت هر دو معتقدند . بنظر اينان جهان متشكل از جيوا ( ارواح و ذرات جاندار ) و آجيوا ( انواع مواد ) مي باشد . اينها معتقدند كه زندگي با مرگ پايان نمي يابد و هر مخلوقي محكوم است دوباره متولد گردد و بميرد .
از جمله تعليمات اينان رياضت و ترك دنيا ، نيازردن هيچ حيوان ، ترك بخل و حسد و كينه انتقام جويي ، دروغ ، بردباري و شكيبا بودن ، اعتماد نكردن به زن و … مي باشد . در عمل فقط راهبان از جان گذشته با اين اعمال سخت مي توانند دوام آورند .

آئين بودا :
همانطور كه گفته شد در حدود قرن ششم قبل از ميلاد در مقابل آئين برهمني ، دو آئين جيني و بودائي پديد آمدند . بودايي بجز در هندوستان در كشورهاي ديگر نيز متداول گرديده است .
بودا به هنگام مرگ مي گويد : آدمي بايد از تمامي آنچه را كه دوست مي دارد ، محروم شود چگونه فردي كه ساخته و پرداخته ، آفريده شده است و لحظه به لحظه در معرض بي ثباتي قرار دارد از ميان نرود اين امري محال است .
در اين آئين در مورد روح و خدا و آغاز و سرانجام جهان بحثي بميان نمي آيد . وقتي پيروان بودا در ارتباط با ماورالطبيعه از او مي پرسند مي گويد : بگذار آنچه را كه من كشف نكرده ام همانطور باقي ماند . همچنين مي گويد : بحث در ابديت عالم و يا پايان آن براي ما بيهوده مي باشد . من بدين دنيا نيامده ام اين مسائل را تشريح كنم بلكه آمده ام راه نجاتي براي فرار از دردها بيابم .
بودا معتقد است سراسر زندگي مملو از درد رنج است و دنيا وهستي را عبارت از يك سلسله حوادث وعوارض ناپايدار وزودگذر مي بيند ودر سراسر دنيا هيچ چيز ثابت ومطلقي را نمي بيند وي همچنين معتقد بر تناسخ(تجديد حيات)مي باشد . براي رسيدن به نيروانا(كمال)بودا چهار حقيقت در پيش رو مي گذارد:
1-(دوكا) يا درد و رنج : اين دنياي بي ثبات سراسر رنج است واين دنياي ناپايدارچيزي براي دلخوشي ندارد.
2-سمودايا (شهوات وتمنيات ):ريشه تمام دردها در علايق وابستگي هاي انسانيت ميباشد.
3-نارگا (خاموش كردن آتش شهوات ) : بايد عطش انساني را به رنجهاي بشري از قبيل تولد و ميل به بقا و... را از بين برد .
4-مارگا (طريقه اصلاح):بايد باكنترل اعمال و تفكر خود از دوباره افتادن به دام هستي (تناسخ) جلوگيري كرد .
معتقدات چينيان:
اين معتقدات شامل سه مرحله (آئين كهن چين) و( تائوئيسم) و(آئين كنفيسوس) مي باشد .
آئين كهن چين :
بنظر چينيان در جهان دو اصل حاكم مي باشد:
1-يانگ yang : كه نر و روشن و مثبت وفاعل وحركت است.
2-يينyin : كه مونث ، تيرگي ، انفعال و سكون مي باشد .
باتوجه به وحدت عالم اين دو اصل داراي تفاوتهاي آشكاري با يكديگر هستند (مونث ومذكر )و اين تفاوت تنها در قلمرو انسان نمي باشد بلكه تمام كائنات را در بر مي گيرد . سطح خارجي اشيا (يانگ) و درون آنها (يين) تابستان و حرارت (يانگ) و زمستان و رطوبت(يين) بدنبال همين فلسفه ، ثنويت Dualismeبوجود آمد .
خداي (شانگ تي ) كه مظهر اصل مذكر مي باشد و خداي چرخ فلك نيز خوانده مي شود مورد پرستش واقع گرديد و معتقد گرديدند كه نيك وبد اعمال را در همين دنيا جزا و پاداش مي دهد ونيكوكاران را عمري دراز وبدكاران را كوتاه عمر مي سازد و در مواقع بدي و عصيان عمومي بلاي سخت ميفرستد. . در مرتبه بعد به (هاتين ) H a t i n كه مظهر مونث ويا الهه مونث قلمداد مي شد ، توجه مي كردند واو رانيز ستايش مي كردند . از خدايان ديگر مي توان به خداي حاصلخيزي باران و برف وباد وآتش وكوه و… اشاره كرد .
از موارد مهم ديگر مي توان به پرستش نياكان اشاره كرد . اينكار بنوعي مرده پرستي مي باشد در اعماق اعتقادات آنها بوده و چينيها در رفع مشكلات به ارواح مر دگان متوسل مي گرديدند. در پرستش مردگان نيز ابتدا اجداد پدري اهميت داشتند . بهمين ترتيب اگر كسي صاحب فرزند دختري مي شد همه به او تسليت مي گفتند و اين امر را بر خشم اجداد و نياكان مي پنداشتند و اغلب نوزاد دختر را بصحرا مي انداختند و يا به برده فروش مي دادند .
تائوئيسم (Taoism) :
اين آئين امروزه در چين در حدود پنجاه ميليون طرفدار دارد . اين آئين عبارت است از تعاليم شخصي بنام لائوتسه كه در حدود قرن ششم قبل از ميلادي زيسته است . كتب مقدس اينان عبارت است از (تائوته چينگ ) يعني كتاب صراط و فضيلت كه كوچكترين كتاب مذهبي جهان مي باشد و شامل هشتادو يك قطعه شعر است و اين كتاب تاليف خود لائوتسه مي باشد . كتاب بعدي را چوانگ نوشته كه از پيرامون لائوتسه است و كتاب او نيز مقدس است .
اولين اصل آموزشي اين آئين (تائو) مي باشد . تائو عبارت است از روح كيهاني است كه برسرتاسر هستي سايه افكنده و انسان بايد با آن يكي گردد . مي گويند : تائو يك راه ابدي است و همه مخلوقات از اين راه مي گذرند ولي هيچ چيز اين راه را بوجود نياورده زيرا خودش عين وجود است و تائو همه چيز است و هيچ چيز نيست . بعقيده لائوتسه زندگي بشر از محل درخشاني كه از اعماق فضا جاي دارد مي آيد . آدمي تا روي زمين است بايد سعي كند تا به اصل خويش از طريق رياضت و تهذيب دست يابد. آموزش علم در اين آئين تقبيح مي گردد و انسان را تشويق به بي تفاوتي و بي تحركي مي كند .
آئين كنفسيوس :
اين آئين در حال حاضر با افزوده هايي در شمار پر طرفدارترين آئين ها در چين مي باشد . اين آئين از سال 501 قبل از ميلاد شروع گرديده است . كتابهاي مقدس اين آئين عبارتند از : يي چينگ (كتابي كه بقول پيروان آن حاوي تمامي علوم و معرفتهاست ولي فهم آن خيلي دشوار است ) 2-شوچينگ (مشتمل بر قسمتي از تاريخ چين قديم ) 3-شي چينگ (شامل سرودها و اوراد ) 4-لي چي چينگ (آداب و تشريفات مذهبي )5-چون چير(اثر خود كنفسيوس شامل وقايع مربوط به خود او ) .
عقايد اين آئين چيز جديدي نمي باشد و شامل خراقات در چين است يعني توجه به الهه ، نيايش به ارواح ، پرستش آسمان براي امپراطور ، سرورها ، جادوها و … از نظر ديني ، اين آئين ، كهنه پرستي مي باشد . اگر از يك چيني بپرسيد دل كدام طرف است مي گويد چه اهميت دارد سر جايش كه باشد درست است بعبارتي روش لاادريون را دارند .
تعاليم اساسي كنفسيوس :
1-لي : آدمي موظف است تكاليف حتمي خود را در زمانهاي معين انجام دهد .
2-شو : آنچه انسان بر خود روا نمي دارد بر ديگران نيز روا ندارد .
3-تشنتز : يعني مرد كامل و آزاده شخصي است كه در هر شرائط مي كوشد رفتار خود را حفظ كند .
معتقدات ژاپن :
از آئين هاي ابتدايي اينان ميتوان به آنيميسم ، توتميسم ، پرستش آلات تناسلي و شينتو اشاره كرد . آئين شينتوئيسم هم اكنون نيز در ميان ژاپنيها رايج است . در شينتو قديم تعداد خدايان زيادي موجود بود . از قبيل ارواح و نفوس ، امپراطور ، درخت ، گياه ، صخره ، حيوانات و … همچنين ارواح مردگان خيلي مقدس بودند . يكي از كتابهاب مقدس اين آئين (نيهونگه) مي باشد كه در آن از خدايان آسمان ، حفاظت و نگهباني ، بركت و حاصلخيزي نام برده شده است . اينان نيز الهه مذكر و مونث داشتند و همچنين الهه خورشيد . آئين شينتو بعدها با ورود آئين كنفيسوس و ديگر آئينها دچار تغيير گشت و خدايان ديگري نيز به اين جمع اضافه شد . از جمله دستورهاي آئين جديد تقديس و پرستش نياكان و تكريم امپراطور مي باشد .
توتميسم :
غير از آئين هاي مشخص كه ذكر گرديد ، برخي از اقوام و قبائل مختلف آسياي ، اروپايي آمريكايي استراليايي و آفريقايي عقايدي از گذشتگان داشته و دارند كه از آن تعبير به بت پرستي مي شود . اما در جامه شناسي آنرا تحت عنوان توتميسم و آني ميسم مي شناسند .
مباني عمده آئين توتميسم بر سه اصل استوار است : 1-توتم 2-مانا 3-تابو
قبل ازتوضيح بايد عبارت كلان Clan نيز تعريف گردد . در آئين توتمي ، كلان بعنوان ساده ترين جامعه ايست كه از اجتماع بزرگتري زائيده نشده است (مستقل ) و ارتباط ميان اعضاي كلان مبتني بر همخوني نيست بلكه صرفا داشتن يك توتم مشترك است پس كلان يك جامعه ديني خانوادگي و سياسي مي باشد .
1-توتم : اين لفظ بنوعي از موجودات و اشياء ، مخصوصا حيواناتي كه اعضاء كلان ، آنرا مقدس شمرده و يا جد خود مي پندارند اطلاق مي گردد . اين موجودات مقدس غالبا عبارتند از : گارميش ، عقاب ، طوطي ، كانگورو، شاهين ، تمساح و … در مورد نباتات مثل : بوته چاي و غيره عضوهاي كلان معمولا مجسمه توتم خود را بر سر خانه خود و در ميادين نصب كرده و گاهي بر بدن خود خالكوبي مي كنند آنها همچنين شكل خود را مثل توتم مورد نظر مي كنند . در آئين توتمي هر يك از قواي طبيعت بر توتمي خاص منسوب مي شود . در يكي از قبايل استراليا آفتاب را در قالب مرغي بنام كاكائوئس سفيد تصور مي كردند و ماه را بنام كاكائوئس سياه مي خواندند .
2-مانا: منظور از اين لفظ يك نيروي غير عيني مي باشد كه در همه جا پراكنده و منتشر است و بين همه موجودات مشترك است . مانا در شيئي معين مستقر نيست بلكه در هر شيئي ممكن است ظهور كند . اين مورد امروزه نيز رايج است گاهي افرادي كه حتي منكر خدامي شوند كماكان به يك نيرو يا انرژي و يا چيزي شبيه به اين اعتقاد دارند كه ، بين انسانها موجود است و شايد شنيده باشيد كه گفته مي شود :
خداي هم كه نباشد ولي يك چيزي هست (جهل نو ).
3-تابو:منظور اصول ومقرراتي است كه بموجب آن بعضي اعمال ويا اشيأ حرام و ممنوع مي گردد و خود آن عمل حرام را تابو مي ناميدند .
گاه تابو در مجموع مناسك آئين توتمي نيز بكار مي رود . كساني كه توتم آنها گاو است از خوردن گوشت آن محرومند .
آني ميسم:
اين آئين بمعني قائل بودن روح يا نفس مستقل براي هر چيز مي باشد .اين آئين را بسختي مي توان از نمونه هاي شبيه مثل مانا و تابو مشخص كرد .
در آني ميسم ارواح و نفوس نقش اساسي عالم را بر عهده دارد وجهان آكنده از ارواح و انفس موذي ومفيد است . آنيميستها معتقدند رودي كه در جريان است بادي كه مي وزد آبشاري كه زمزمه مي كند، تاريكي اسرار آميز شب و…همگي داراي ارواح و انفسند .
اينهاهمچنين معتقداند روح آدمي ممكن است موقتأجسم را ترك كرده وفاصله بگيرد و يا ممكن است كسي روح ديگري را بدزدد . سحروجادو در آنيميسم به منزله فنون جنگي مي تواند بكاررود بر عليه ارواح موذي.

نتيجه گيري:
در اين مقال سعي شد بر نقش خدايان در كشوريونان،مصر،هند،چين،ژاپن پرداخته مي شود اين نكته كه اعتقادبه خدا ريشه در ضعف انسان دارد ،از تعداد خدايان آنها قابل درك است .حال اگر تمامي اين خدايان در يك خداي واحد خلاصه گردد ، مگر در نفس عمل تفاوتي دارد ؟ اينكه پرستش امري فطري است ، به اين صورت صحيح مي نمايد كه پرستش امري است كه نشان دهنده ضعف انسان است. شخصي كه چيزي را پرستش مي كند خود معترف به اين قضيه است وبراي رفع آن نياز به يك عامل خارجي دارد بدين علت است كه انسانهاي مذهبي معمولا طول عمر زيادي دارند .
اينجانب بدنبال صحيح نبودن اين مطلب (اتكا )نمي باشم چون معتقدم همان طور كه كسي اگر وابستگي هاي جسماني خود را حفظ كند ، هيچگاه خودساخته نخواهيد گرديد ،اين مطلب در ذهن انساني نيز صادق مي باشد ، چطور مي توان با اين قيد و بندهاي ذهني صحيح انديشيد . اگر بپذيريم كه انسان زير مجموعه طبيعت مي باشد در نتيجه در برابرطبيعت بطور طبيعي دچار كاستي مي باشد يعني معتقد بر ضعف انساني مي باشم ولي برطرف كردن اين ضعف را بهر صورتي درست نميدانم.
باز هم تأكيد مي كنم كه با خواندن سير مذكورانسان به اين فكر مي رسد كه اعتقادات كنوني شايد نوعي قوي ترو يا ضعيفتر نسبت به آنها باشد كه در نهايت انگيزه عمل در تمامي آنها يكسان است.

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home