ماتریالیسم
بررسي ماترياليسم
نويسنده : بابي كوهي
مقدمه :
در ادامه بحث مكاتب فلسفي به زبان ساده در اين نوشتار به ماترياليسم مي پردازيم . ماترياليسم به عنوان يكي از مكاتب مهم و بزرگ كه عده بي شماري ، از هواخواهان آن مي باشند از اهميت ويژه اي برخوردار است اين مكتب تاثيرات عمده اي بر افكار و رفتار انسانها و تاثيرات بزرگي بر جوامع داشته و دارد . هدف از اين نوشتار ضمن آشنايي ، تاييد و يا تكذيب كردن آن نمي باشد و اين امر به عهده خود خواننده مي باشد .
بايد دانست كه ماترياليست نمايندگاني از قبيل تالس،هراكلت،دموكريت،اپيكور ، هاپز بيكن ، ديده رو ، فويرباخ ، هلوسيوس داشته است . فلاسفه اي نيز متمايل به ماترياليست بوده اند . از قبيل : دكارت ، لاك ، اسپينوزا ، كنت و اسپنسر.
قبل از ورود به تبيين مادي گري ذكر چند نكته ضروري مي نمايد . اولين و مهم ترين مخالف ماترياليسم ايده اليسم مي باشد .
ايده اليسم معتقد است اشياء در ذهن ما وجود دارند نه در خارج از آن و اگر چنانچه وجود داشته باشند كپي از اصل است . موجودات انعكاس افكار ما مي باشند و اين افكار ماست كه اشياء را ايجاد مي كند دنيا حقيقتي معنوي است . دنيا محدث است و آفريننده دارد حقايق اشياء مخلوق ذهن بشرند و جهان حقيقتي است ذهني . چيزها آنچنانكه به نظرمي رسند نيستند.حواس ما ظاهر اشياء را درك ميكند و از باطن آن بي خبر است. علم نميتواند در باطن اشياء راه پيدا كند. انسان نميتواند ذرات را درك كند.زيرا ارگانهاي حسي او از نوع مخصوص است و به طرقي خاص اشياء را حس مي كند.زمان ومكان غير از فكر چيز ديگري نيست.وجود دوگانه ومتشكل از روح وماده است.روح خالق ماده است. ماده ساكن است و روح متحرك.
ماترياليسم معتقد است ماده در خارج از ذهن وجود دارد و روح (احساسات ) حالتي از حالات ماده مي باشند . جهان در عينيت وجود دارد نه در ذهن ما و اشياء بتوسط تصورات و ادراكات ما درك مي گردند . ماده در حركت است و در زمان و مكان وجود دارد . جهان يك حقيقت مادي است . حيات سياسي هر جامعه تابع اقتصاد آن جامعه مي باشد و مبناي مادي دارد . عوامل اقتصادي اساس جامعه را تشكيل مي دهند .
ماترياليسم تاريخي
ماديون معتقدند كه ماترياليست هميشه با پيشرفت علوم و وضع اقتصادي مردم پيشرفت كرده و با انحطاط علوم و وضع اقتصادي مردم راه انحطاط را پيش گرفته است.
مثلا در قرون وسطي چون بازار علم راكد بود ماترياليست نيز پيشرفت نكرد ولي بالعكس در قرون 16و17و18 كه علوم مترقي بودند ، ماترياليست نيز گامهاي بلندي بر داشت مثلا ماديت قرن هيچدهم بعلت آنكه علم مكانيك پيشرفت كرده بود بيشتر حالت مكانيكي داشت يكي از ماترياليستها قرن 18 مي نويسد : (همچنانكه كبد از صفرا ترشح مي كند مغز هم فكر ترشح مي كند . در هر صورت ماترياليست انسان را محصوال محيط مي داند ومحيط را محصول وضعيت اقتصادي و فعاليت بشر مي دانند .
همچنانكه ماترياليسم درجات دارد . ايده آليسم هم درجات دارد گاهي ايده اليسم بجايي مي رسد كه حتي وجود ماده را انكار مي كند مثلا بر كلي مي نويسد (ماده آن چيزي نيست كه ما در حين تفكر معتقد ميشويم كه در ذهن ما موجود است .
ما فكر مي كنيم كه اشياء موجودند زيرا آنها را مي بينيم و لمس مي كنيم و از آنجا كه اشياء در ما چنين محسوساتي توليد مي كنند ما بوجود آنها معتقد مي گرديم در حاليكه محسوسات ما چيزي غير از تصوراتي كه در ذهن داريم نيست پس اشياء را كه بمدد حواس درك مي كنيم چيزي جز تصورات نيستند و تصورات نيز در خارج از ذهن موجود نيستند . اين در حاليست كه لاادريون (كساني كه در قبال يك مسئله اظهار مي كنند كه نمي دانيم ) مي گويند معلوم نيست جهان در كنه ذات خود روح است يا ماده و شناخت پديده ها براي ما ممكن است ولي واقعيت آنها از ما مخفي است .
اينجانب نويسنده معتقد است كه انسان به هنگام پيدايش موجودي خام ولي مستعد مي باشد پس اگر بگوئيم كه اشياء را بمدد حواس درك مي كنيم كه بواقع نيز چنين مي باشد و يا حواس ما بتوسط اشياء شكل مي گيرند نيز بخطا نرفته ايم . با اين استدلال جمله اشياء غير تصورات ما نيستند بطور كامل صحيح مي باشد چونكه تصورات نيز بتوسط اشياء شكل گرفته اند پس حتما شي موجود بوده كه باعث تصوري گرديده است.ولي در جواب لاادريون مي توان بدين نكته اشاره كرد كه : با قبول اينكه انسان هيچ موقع بتمامي امور وقوف نداشته و نخواهد داشت مي توان چگونگي پيدايش اين ترديدها و سوالها را در ذهن انسان بررسي كرد و بعد از ريشه يابي آن پي به صحت شكل گرفتن اين ترديدها برد. انسان در عين اينكه موجودي است كنجكاو و طبع او سيري ناپذير است الزامي ندارد براي هر سوال كه در ذهن او نقش مي بندد جوابي يافت و يا اصولا اگر يك جمله پرسشي به صرف پرسشي بودن آن، جمله معني داري باشد و يا بتوان جواب معني داري براي آن يافت (رجوع شود به پوزيتيويسم منطقي از نويسنده در همين سايت )
ديالكتيك :
ديالكتيك بوجود آمده در اروپا را مي توان بشرح زير تقسيم بندي نمود .
1-ديالكتيك فلاسفه قديم يونان راجع به طبيعت كه به هرا كلت منتهي گشت
2-ديالكتيك افلاطون و ارسطو
3-ديالكتيك هگل
4-ديالكتيك ماترياليسم
البته خود ديالكتيك هم سير ديالكتيكي خود را طي كرده است .
هراكلت كه نماينده مرحله اول ديالكتيك غرب است . از پديد آوردگان ديالكتيك بود افلاطون و ارسطو نماينده مرحله دوم بودند . مرحله سوم ديالكتيك ايده آليستي هگل است اين ديالكتيك كه مي توان آنرا ديالكتيك تاريخي ايده آليسي خواند منتهي به ديالكتيك ماترياليسم تاريخي كارل ماركس مي گردد .
پايه ديالكتيك روي اين اصل قرار دارد كه هيچ چيز بصورت موجود خود باقي نمي ماند تنها چيزي كه ابدي است ، تغيير و تحول است ، هر تحولي را ناچار تحولي در پي است و زنجير تحولات تا ابد بهم پيوسته است هر چيزي تضاد خودش را نيز بوجود مي آورد، همانند معني پيدا كردن نيستي در برابر هستي خرد در برابر بي خردي . امور عالم در آن واحد هم خود و هم ضد خود است . اين تضاد باعث تغيير و تحول مي گردد .
به مثالي در اين زمينه توجه بفرمائيد . مرغ نفي جوجه است(تز) و جوجه نفي تخم مرغ(آنتي تز) و مرغ نفي هر دوي آنها(سنتز) . بر طبق نظر ماترياليست ها جريان امور عالم روي سه اصل مزبور مي گردد .
براي ماترياليسم ديالكتيك چيزي ثابت ، مطلق و مقدس همانند خدا و عشق و … وجود ندارد . هر حركت و هر جنبشي عبارت از يك سلسله سيرهايي است كه با شدن و نابود شدن ، تحول و تكامل مي يابد بعبارت ديگر همه چيز دستخوش تحولات تاريخي است.
بر خلاف افلاطون و ارسطو و هگل كه براي رشد و تكامل حدودي قائل بودند ماترياليسم ديالكتيك حدودي براي رشد اجتماعي قائل نيست . ماترياليسم ديالكتيك عقيده وجود تضاد هم ندارد . شب و روز دو چيز مجزا نمي باشند بلكه پشت و روي يك واقعيند .
لود و يك فيورباخ
فيورباخ در 28 ژوئيه 1804 در باواريا متولد گرديد . وي داراي آثار بزرگ فلسفي بر عليه مذاهب مي باشد وي معتقد است فلسفه يك علم ويژه نمي باشد و مي گويد فلسفه آخرين نوع مذهب از نوع تصفيه شده آن مي باشد وي براي اينكه ثابت كند فلسفه همان مذهب است عقل كيهاني هگل را با ايده مسيحي خدا مقايسه مي كند و با دلايل ثابت مي كند كه مطلق هگل چيزي غير از خدا نمي باشد و حتي گام را فراتر مي گذارد مي نويسد بجاي اينكه معتقد باشيم خدا انسان را بشكل و هيئت خود آفريده ، بايد بگوييم اين انسان است كه خدا را به بهيئت خود خلق كرده است .
فيورباخ مي گويد دانش واقعي فقط آن است كه به همان مادي و محسوسي تعلق دارد.
دانش مافوق طبيعي ، خيالبافي است بنابراين علمي خاصي بنام متد فلسفي وجود ندارد فكر از ماده جدا نمي باشد و علم مبني بر مشاهده و تجربه است و تعلق به جهان ماده دارد از خدمات ارزنده فيورباخ مي توان به موارد زير اشاره كرد :
1-فراهم آوردن زمينه مساعد براي تحول از ايده آليسم به ماترياليسم
2-رد مذهب با دلائل علمي
3-رد فلسفه بعنوان يك دانش
ماترياليسم فيورباخ مبتني بر ماترياليسم علوم طبيعي بود و در حوزه تاريخي وارد نگرديد. راه او كليدي براي تفسير مادي طبيعت ايجاد كرد چه با همين كليه ديگران توانسته اند درهاي گنجينه دانش را باز كنند .
كارل ماركس و ماترياليسم تاريخي
كارل ماركس در 1818 در پروس متولد گرديد . او از ابتداي جواني ميل به عصيان و انقلاب داشت و با نوشتن مقالات تحريك آميز در روزنامه مجبور گرديد ابتدا به پاريس و بقيه عمر خود را در لندن در منتهاي فقر و بيچارگي بسر برد .
مي گويند وي هر روز صبح اول وقت به كتابخانه مي رفت و تا پايان وقت اداري غرق در مطالعه مي گرديد . با اينكه وي تمام عمر خود را صرف نوشتن كتاب سرمايه نمود ولي سرانجام آنرا به پايان نرساند و وقتي در 1883 در گذشت ، انگلس بخش آخر كتاب فوق را تكميل كرد . فلسفه سياسي ماركس بسيار پيچيده است و داراي سه اصل مشخص مي باشد و ماركس حوادث سياسي و اجتماعي و اقتصادي را معلول قوانين خاص تاريخي مي داند كه وي آنها را ديالكتيك مي خواند .
اصل دوم نظريه اقتصادي وي ميباشد كه در آن به سرمايه داري حمله و از سوسياليسم دفاع ميكند.
اصل سوم مبناي اخلاقي دارد و در آن برتري ارزشهاي انساني را بر ارزش موجود در كالاهاي مادي به اثبات مي رساند.ماركس معتقد است كه قانون كلي تاريخي هگل بر مبناي متا فيزيك قرار دارد و بايد بر پايه علمي قرار گيرد . وي معتقد است تمام تغييرات تاريخي بر طبق ديالكتيك صورت مي گيرد يعني اول يك تز پديد مي آيد و سپس به آنتي تز تبديل ميگردد و در نهايت تبديل به سنتز ميگردد كه حاوي تز و آنتي تز ميباشد.
انتقاد هايي كه به ماركس وارد ميگردد در ارتباط با برپاخاستن كارگران بر عليه نظام سرمايه داري ميباشد وبعنوان مثال اگر وضع كارگران را با پنجاه سال پيش مقايسه كنيم وضع آنها بهبود يافته است.در مورد جبر تاريخ بعقيده بعضي دور از واقعيت مينمايد.
موفق باشيد بابي كوهي
baabi_koohi@yahoo.com
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home