روح
در طي زمانهاي متمادي كه علما و دانشمندان براي زندگي بشر و مفهوم اصلي روح كاوشهايي كرده اند هيچ كدام كارائي همچون تجربيات روحي نداشته اند . شروع و مبدا اوليه تظاهرات روحي از آمريكا و در سال 1848 بوده است در اين سال كم كم زمزمه اين موضوع مابين مردم و طبقات مختلف شيوع يافت كه در برخي از خانه ها ارواحي رفت و آمد مي كنند . برخي از اشخاص كه خود در جريان اين حوادث بودند، ادعا ميكردند كه در خانه هايي بدوا صداهايي شنيده و يا مي ديدند كه ميز و نيمكت و يا ساير اشياء به خودي خود حركت كرده و جابجا مي شوند . يكي از اشخاصي كه ناظر اين جريان بوده سعي در ارتباط بر قرار كردن با آنها مي كند پس به وسيله الفبايي قراردادي كه به وسيله ضربه هاي بر روي يك ميز نواخته مي شد شروع به گفتگو با ارواح نمود . در اولين مراحل اين شخص با نظارت چند تن شاهد مطمئن با روحي صحبت نموده و اطلاعاتي كسب كرده بدين قرار: من روح شخصي هستم از اهالي همين شهر و اطلاعاتي تكميلي . كم كم تظاهرات روحي زياد گشته و اشخاص مختلف مي كوشيدند تا با شيوه هاي سهل تر در انظار شهود ، اين كار را انجام دهند .
اين ماجرا دو دستگي عجيبي را بين مردم بوجود آورد عده اي كه شاهد اين مطلب بودند موافق، و عده اي هم از لحاظ علمي اين موضوع را مردود مي دانستند و بانيان آن را شياد مي ناميدند . بر اثر اين هياهو ذهن برخي دانشمندان متوجه اين موضوع گرديد و براي تحقيق در جلساتي از اين قبيل شركت كردند . نتيجه اين امر گرويدن دو تن از دانشمندان برجسته آمريكايي به نام پروسفور روبرت هير استاد دانشگاه پنسيلوانيا و روبرت ديل اون دانشمند و نويسنده نامي بطرفداران احضار روح گرديد .
در سالهاي 1850 تا 1877 اولين كتاب در باره احضار روح (S piritism) بوسيله دانشمندي به نام ادمون و كمي بعد كتابي به وسيله روبرت اون به رشته تحرير درآمد .
در آن سالها گرايش به اسپريتيسم مخصوصا در بين دانشگاهيان ، شدت يافت و اغلب همگي صحت موضوع را تائيد مي كردند . در اين مجالس اغلب از واسطه – مديوم مشهوري به نام دوشيزه پير استفاده مي گرديد .
پروفسور ديس لوپ مي گويد : با اين آزمايشها و مسائل علمي كه من خود ناظر و شاهد بر آنم چگونه ميتوانم وجود روح جاويد و زندگي ديگر را انكار كنم ؟
اسپريتيسم در حيطه علم
اين مسائل و آشوبها تنها در قاره آمريكا پا بر جا نماند بلكه در تمامي جهان پراكنده گشت و موافقين و مخالفيني پيدا كرد كه اكثر آنها از اساتيد دانشگاه و علما بودند . اعتقاد به ارواح و احضار آن كم كم صورت علمي به خود گرفت و از جوامع عمومي به آزمايشگاهاي دانشمندان راه يافت .
در سال 1869 در لندن مجمعي مامور بررسي در باره اسپريتيسم گشتند تا به وسيله تحقيقات علمي صحت و سقم موضوع را به انجمن علمي گزارش دهند .
در بين گروه رسيدگي ، افرادي مثل هنري لوئيس فيزيولوژيست مشهور و جان لوبوك دانشمند و عضو انجمن علمي لندن و … نيز حضور داشته و مامور نظارت بودند . اين هيات پس از دو سال تحقيق راي خود را مبني بر صحت مطلب به انجمن علمي تقديم كرد . از ديگر كسان عضو گروه تحقيق مي توان به الفرد روسل والاس دانشمند بزرگ و همكار داروين اشاره كرد اين دانشمند كه داراي تفكر مادي بود بعد از شركت در اين جلسات يكي از معتقدين اسپريتيسم گشت . كارهاي انجمن كاوشهاي روحي را در انگلستان نبايد از نظر دور داشت . در اين انجمن صدها دانشمند بنام آن روزگارها عضويت داشته اند و هر ساله گزارشي در رابطه با موضوعات روحي به صورت سالنامه چاپ مي گردد . از نكات ديگر قابل تامل اين جلسات عكس العمل حيوانات به هنگام احضار روح مي باشد . پس از انگلستان ، ايتاليا كانون روحيون گشت و پروفسور لمبروزو، جزو اولين كساني بود كه با اين مطلب به مخالفت برخواست و آن را شيادي ناميد . ليكن پس از شركت در چند جلسه و آزمايشات متعدد كه در حضورعده اي از اساتيد معروف دانشگاههابه عمل آمد،صحت اين تظاهرات روحي را تأييد و از مبلغين آن گرديد.
دامنه گروندگان اسپريتيسم روز به روز گسترش مي يافت وبه همان نسبت اصول سخت علمي براي جلوگيري از نيرنگ احتمالي مديوم ها مرعي مي گشت.
موارد متعدد و افراد بي شماري را مي توان نام برد كه همگي صاحب علم بودند و به اسپريتيسم روي آوردند و حتي كتابهايي در تاييد اين مطلب نوشتند . بطور كلي از نظر روحيون و گروندگان اسپريتيسم انسان گذشته از جسم مادي خود كه پس از مرگ متلاشي مي گردد ، داراي يك جسم آسماني نيز هست كه پس از مرگ به زندگي خود ادامه مي دهد . همين جسم آسماني قادر است با تمركز بر روي عناصري مادي و جسمي يك فرد زنده مثل مديومها تجسم پيدا كرده و ظاهر گردد .
تلقين ونيرنگ :
پروفسور داستر و دكتر بونيسين و دكتر گوستاو لوبون و بسياري ديگر از دانشمندان براي پي بردن به راز اساسي و چگونگي تجسم تصوري اشياء مطالعات و تحقيقات فراواني به عمل آورده اند . ثمر اين پژوهشها بر خلاف نظر روحيون مي باشد . اينان مي گويند اصولا موضوع روح مادي و غير مادي يا به طور كلي زندگي ديگر صحت نداشته و ندارد منتها در اين گونه اعمال و آزمايشها كه به وسيله روحيون و مديومها انجام مي گيرد ، دو عامل مهم تاثير دارد يكي تلقين و ديگري تر دستي و نيرنگ . روحيون خود عامل تلقين را قبول كرده و انكار ناپذيري آن را مي پذيرند ليكن نه در تمام موارد . تلقين ناشي از تاثيرپذيري خود انسان است ودر اكثر موارد تحت القائات مديومها به افراد اين تلقينها تبديل به باورميگردد..نمونه اي از اين تلقينات را ميتوانيم بر روي پروفسور لمبروزو مشاهده كنيم كه موضوع احضار روح مادر او بوده است . در آن جلسه مديوم( اوراپيا) واسطه مشهور بوده است و در حين آزمايش به لمبروزو مي گويد : حال مي خواهم وسيله ارتباط تو و مادرت شوم و او را به تو نشان دهم اما به اين شرط كه تمامي افكار خود را كاملا متوجه به اين موضوع سازي .
آزمايشهايي ديگر نيز براي صحت روحيون صورت گرفت كه شيادي آنها كشف گرديد از آن جمله اعمال اناورت در لندن و اوزاپيا . لوبن اين مورد را تذكر مي دهد كه راز پيشرفت مديومها در شهر هاي مختلف بستگي به روحيه اشخاص و روحيه مردم آن كشور دارد . و به طور كلي مردمي كه در اين جلسات شركت مي كنند اگر اعتقاد و يا شك به وجود روح داشته باشند واسطه مي تواند كاري انجام دهد در غير اينصورت چون نفوذ تلقين منتفي مي گردد واسطه قادر به انجام كاري نمي باشد .
در تمامي ادوار افرادي بودند كه بيماريهاي روحي را خارج از قلمرو طب اعلام نموده اند.اين از آنجا ناشي مي گردد كه تفكر ثنويت براي وجود انساني قائل بوده اند و به شكلي مطلق روح و جسم را از يكديگر جدا ميدانسته اند و براي امراض جسماني طب و براي امراض روحي ايمان ،تلقين،حس مذهبي،و امثال اينها را موثر پنداشته اند. در هر صورت طرح كلي و اساسي مشترك براي درمان روحي بر پايه تلقين استوار است. ولي تلقين در اغلب موارد به شيوه هاي مختلف با عقيده و افكار مبتدع آن بستگي دارد .
هيپنوتيسم و خواب مصنوعي نيز در اثر سير تكميلي القائات بوجود آمده اند و فرويد نيز بر همين اساس پالايش رواني را ابداع كرد
اين ماجرا دو دستگي عجيبي را بين مردم بوجود آورد عده اي كه شاهد اين مطلب بودند موافق، و عده اي هم از لحاظ علمي اين موضوع را مردود مي دانستند و بانيان آن را شياد مي ناميدند . بر اثر اين هياهو ذهن برخي دانشمندان متوجه اين موضوع گرديد و براي تحقيق در جلساتي از اين قبيل شركت كردند . نتيجه اين امر گرويدن دو تن از دانشمندان برجسته آمريكايي به نام پروسفور روبرت هير استاد دانشگاه پنسيلوانيا و روبرت ديل اون دانشمند و نويسنده نامي بطرفداران احضار روح گرديد .
در سالهاي 1850 تا 1877 اولين كتاب در باره احضار روح (S piritism) بوسيله دانشمندي به نام ادمون و كمي بعد كتابي به وسيله روبرت اون به رشته تحرير درآمد .
در آن سالها گرايش به اسپريتيسم مخصوصا در بين دانشگاهيان ، شدت يافت و اغلب همگي صحت موضوع را تائيد مي كردند . در اين مجالس اغلب از واسطه – مديوم مشهوري به نام دوشيزه پير استفاده مي گرديد .
پروفسور ديس لوپ مي گويد : با اين آزمايشها و مسائل علمي كه من خود ناظر و شاهد بر آنم چگونه ميتوانم وجود روح جاويد و زندگي ديگر را انكار كنم ؟
اسپريتيسم در حيطه علم
اين مسائل و آشوبها تنها در قاره آمريكا پا بر جا نماند بلكه در تمامي جهان پراكنده گشت و موافقين و مخالفيني پيدا كرد كه اكثر آنها از اساتيد دانشگاه و علما بودند . اعتقاد به ارواح و احضار آن كم كم صورت علمي به خود گرفت و از جوامع عمومي به آزمايشگاهاي دانشمندان راه يافت .
در سال 1869 در لندن مجمعي مامور بررسي در باره اسپريتيسم گشتند تا به وسيله تحقيقات علمي صحت و سقم موضوع را به انجمن علمي گزارش دهند .
در بين گروه رسيدگي ، افرادي مثل هنري لوئيس فيزيولوژيست مشهور و جان لوبوك دانشمند و عضو انجمن علمي لندن و … نيز حضور داشته و مامور نظارت بودند . اين هيات پس از دو سال تحقيق راي خود را مبني بر صحت مطلب به انجمن علمي تقديم كرد . از ديگر كسان عضو گروه تحقيق مي توان به الفرد روسل والاس دانشمند بزرگ و همكار داروين اشاره كرد اين دانشمند كه داراي تفكر مادي بود بعد از شركت در اين جلسات يكي از معتقدين اسپريتيسم گشت . كارهاي انجمن كاوشهاي روحي را در انگلستان نبايد از نظر دور داشت . در اين انجمن صدها دانشمند بنام آن روزگارها عضويت داشته اند و هر ساله گزارشي در رابطه با موضوعات روحي به صورت سالنامه چاپ مي گردد . از نكات ديگر قابل تامل اين جلسات عكس العمل حيوانات به هنگام احضار روح مي باشد . پس از انگلستان ، ايتاليا كانون روحيون گشت و پروفسور لمبروزو، جزو اولين كساني بود كه با اين مطلب به مخالفت برخواست و آن را شيادي ناميد . ليكن پس از شركت در چند جلسه و آزمايشات متعدد كه در حضورعده اي از اساتيد معروف دانشگاههابه عمل آمد،صحت اين تظاهرات روحي را تأييد و از مبلغين آن گرديد.
دامنه گروندگان اسپريتيسم روز به روز گسترش مي يافت وبه همان نسبت اصول سخت علمي براي جلوگيري از نيرنگ احتمالي مديوم ها مرعي مي گشت.
موارد متعدد و افراد بي شماري را مي توان نام برد كه همگي صاحب علم بودند و به اسپريتيسم روي آوردند و حتي كتابهايي در تاييد اين مطلب نوشتند . بطور كلي از نظر روحيون و گروندگان اسپريتيسم انسان گذشته از جسم مادي خود كه پس از مرگ متلاشي مي گردد ، داراي يك جسم آسماني نيز هست كه پس از مرگ به زندگي خود ادامه مي دهد . همين جسم آسماني قادر است با تمركز بر روي عناصري مادي و جسمي يك فرد زنده مثل مديومها تجسم پيدا كرده و ظاهر گردد .
تلقين ونيرنگ :
پروفسور داستر و دكتر بونيسين و دكتر گوستاو لوبون و بسياري ديگر از دانشمندان براي پي بردن به راز اساسي و چگونگي تجسم تصوري اشياء مطالعات و تحقيقات فراواني به عمل آورده اند . ثمر اين پژوهشها بر خلاف نظر روحيون مي باشد . اينان مي گويند اصولا موضوع روح مادي و غير مادي يا به طور كلي زندگي ديگر صحت نداشته و ندارد منتها در اين گونه اعمال و آزمايشها كه به وسيله روحيون و مديومها انجام مي گيرد ، دو عامل مهم تاثير دارد يكي تلقين و ديگري تر دستي و نيرنگ . روحيون خود عامل تلقين را قبول كرده و انكار ناپذيري آن را مي پذيرند ليكن نه در تمام موارد . تلقين ناشي از تاثيرپذيري خود انسان است ودر اكثر موارد تحت القائات مديومها به افراد اين تلقينها تبديل به باورميگردد..نمونه اي از اين تلقينات را ميتوانيم بر روي پروفسور لمبروزو مشاهده كنيم كه موضوع احضار روح مادر او بوده است . در آن جلسه مديوم( اوراپيا) واسطه مشهور بوده است و در حين آزمايش به لمبروزو مي گويد : حال مي خواهم وسيله ارتباط تو و مادرت شوم و او را به تو نشان دهم اما به اين شرط كه تمامي افكار خود را كاملا متوجه به اين موضوع سازي .
آزمايشهايي ديگر نيز براي صحت روحيون صورت گرفت كه شيادي آنها كشف گرديد از آن جمله اعمال اناورت در لندن و اوزاپيا . لوبن اين مورد را تذكر مي دهد كه راز پيشرفت مديومها در شهر هاي مختلف بستگي به روحيه اشخاص و روحيه مردم آن كشور دارد . و به طور كلي مردمي كه در اين جلسات شركت مي كنند اگر اعتقاد و يا شك به وجود روح داشته باشند واسطه مي تواند كاري انجام دهد در غير اينصورت چون نفوذ تلقين منتفي مي گردد واسطه قادر به انجام كاري نمي باشد .
در تمامي ادوار افرادي بودند كه بيماريهاي روحي را خارج از قلمرو طب اعلام نموده اند.اين از آنجا ناشي مي گردد كه تفكر ثنويت براي وجود انساني قائل بوده اند و به شكلي مطلق روح و جسم را از يكديگر جدا ميدانسته اند و براي امراض جسماني طب و براي امراض روحي ايمان ،تلقين،حس مذهبي،و امثال اينها را موثر پنداشته اند. در هر صورت طرح كلي و اساسي مشترك براي درمان روحي بر پايه تلقين استوار است. ولي تلقين در اغلب موارد به شيوه هاي مختلف با عقيده و افكار مبتدع آن بستگي دارد .
هيپنوتيسم و خواب مصنوعي نيز در اثر سير تكميلي القائات بوجود آمده اند و فرويد نيز بر همين اساس پالايش رواني را ابداع كرد
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home