آنالیتیک

تحلیلی بر معارف از نوع سنتی اش

My Photo
Name:
Location: Iran

Friday, September 21, 2007

شوپنهاور


زندگي از ديدگاه شوپنهاور :
شوپنهاور در 22 فوريه 1788 بدنيا آمد . وي در ابتدا يكي از فلاسفة مورد علاقه نيچه بود ولي بعدها از وي بيزاري جست و كتاب ارادة قدرت خود را بنوعي در جواب شوپنهاور نوشت . در اين نوشتار ديدگاه اين فيلسوف را در ارتباط با زندگي با هم مرور مي كنيم .
زندگي شراست :
شوپنهاور كه نسبت به زندگي ديدگاه خوش بينانه اي ندارد ، اذعان مي دارد : همه چيز در زندگي به ما نشان مي دهد كه خوشبختي زميني موهوم و آرزويي غير قابل حصول است . البته افرادي هستند كه سراب را آب مي انگارند و در شوره زار هستي ، سرابهايي از بهشت مي بينند ولي حتي اينها ، دير يا زود در مي يابند كه فريب خورده اند . زندگي معامله اي است كه به ورشكستگي كامل منتهي ميشود زيرا تمام آزروها و اميدها ي ما در كام اژدهاي مرگ فرو مي رود و پس از آنهمه تلاشي كه براي سعادت موهوم كرده ايم ، به چيزي غير از پيري و نوميدي و مرگ نمي رسيم . ايام عمر ما مانند پول سياهي است كه بعنوان صدقه به گدا داده مي شود ، ولي همانطور كه پول سياه براي هميشه در نزد گدا نمي ماند ، عمر ما هم كه بعاريت بما داده شده ، از ما پس گرفته ميشود اين طلبكار بيرحمي كه بدهي خود را روزي از ما مي ستاند ، كسي غير از اجل نيست كه در طول حيات همچون سايه بدنبال ماست . از سوي ديگر تا زمانيكه زنده ايم گرفتار درد و الميم وتازه وقتيكه به لذت دست مي يا بيم ، دچار ملامت مي شويم زيرا بهمان نسبت كه لذت زياد مي شود ، حساسيت ما نسبت به آن رو به كاهش مي نهد . بهمين جهت آنهائيكه بطور دائم از لذات دنيا بر خوردارند ، از آن بيزاري مي جويند . از طرفي ديگر محروم شدن از نعمات دنيوي نيز دردناك است و از آنهم دردناكتر ، دچار فقر و محتاج بودن است كه اكثر افراد بشري با آن دست به گريبانند . آنقدر دردهاي زندگي زياد است كه اگر تراز نامه اي بنويسيم از خوشيها ئيكه ممكن است در طي زندگي نصيبمان شود با دردهائيكه امكان دارد دچار گرديم ، ستون دردها بر ستون خوشيها خواهد چربيد . زمان هر چه خوشتر باشد ، سريعتر سپري و هر چه دردناكتر باشد ، كندتر سپري ميگردد بدان علّت كه درد يك عنصر مثبت و لذّت يك عنصر منفي است . اثبات اينكه شر در اين دنيا بر خير غلبه دارد ، امري زائدست زيرا شر وجود خود را در طول حياتمان دائم به ما اعلام ميكند . اين حقيقت بقدري واضح و بديهي است كه حتي با مطالعه سطحي امور زندگي ، به آن واقف مي گرديم . آري شر ريشة وجود ماست ؛ همه چيز در اين دنيا ناقص و معيوبست ؛ تمام لذات كم و بيش توأم با درد و ناراحتي است ؛ هر نوع آسايش ، ناراحتي هايي به دنبال دارد ؛ در بين اينهمه مصائب گوناگون خصومت انسان با انسان ، قوز بالاي قوز شده و اين دنيا را بصورت يك جهنم واقعي در آورده است . بدين ترتيب افراد انساني حق نفس كشيدن را به بهاي گزاف مي خرند و بقدري هم گران مي خرند كه بايد گفت : خوشترين لحظات زندگي حتي سعادتمند ترين افراد، زماني است كه بخواب مي روند و بدترين لحظات بهنگام بيداري است.
به ما مي گويند زندگي بعنوان تحفه به ما داده شده و حال آنكه آنچه مسلم است اين است كه اگر چنانچه قبل از اعطاي اين تحفه به ما اجازه داده مي شد آنرا دقيقاً مطالعه و معاينه كنيم، هرگز بقبول يك چنين تحفه شيطاني تن نمي داديم . بهتر است بجاي اينكه زندگي را تحفه بيانگاريم، آنرا يك وام لعنتي بدانيم كه به زور به ما تحميل شده است و به زور هم پس گرفته مي شود .
خواهشهاي آزار دهنده و انواع واقسام مصائب و ناراحتي هاي ديگر كه در طول عمر با آنها دست بگريبانيم از عوارض اين وام است. تنها مرگ است كه ما را از شر اين وام لعنتي خلاص مي كند. در يك چنين دنيايي آلوده به درد و گناه، كه در آن همه مخلوقات آكل و ماكول يكديگرند و وجود و هستي اش مبتني بر يك سلسله مرگهاي دردناك است ، آري در چنين دنيايي صحبت از كمال ، سبك مغزي است . خوش بينان اعتراض كرده خواهند گفت : چشمهايت را باز كن و زيبائيهاي بي پايان طبيعت را با آنهمه كوهها و دره ها و جويها و درختها و حيوانات و غيره و غيره تماشا كن تا بعظمت و جلال طبيعت پي ببري . در پاسخ بايد گفت آيا دنيا شهر فرنگ است ؟ البته مظاهر طبيعت از لحاظ تماشا جالب است ولي جزوي از آن بودن و تحت نظر آن بودن امري ديگر است .
حقيقت اين است كه خوشبيني در يك چنين دنيائيكه در آن جنايت ، احتياج و درد و مرگ حكمفرمايي مي كند ، مسخره است و بجاي اينكه مانند لايب نيتز اين دنيا را بهترين دنياي ممكن بيانگاريم ، بايد آنرا بدترين دنياي ممكنه بناميم . دليلش هم اين است كه كمترين تغييرات جوي و يا غيرجوي كافيست كه ميليونها نفر از حيات محروم گردند . كمترين اختلاف جوي بيماريهايي امثال وبا و تب زرد ، طاعون و مالاريا توليد مي كند و سبب بروز زلزله و سيل و بيرون ريختن مواد گرفته از كوههاي آتشفشان مي گردد .
حال اين سوال پيش مي آيد كه اگر زندگي شر است چرا مردم حاضر نيستند از آن دست بردارند ، دليلش اين است كه « اراده زندگي » كه ايجاد كننده اين دنياي غم انگيز و درد آلود است ، با خشنودي بكارهاي خود مي نگرد و اين اوست كه از درون ما ، بستايش زندگي مي پردازد تا ما را وادار كند علي رغم وجود اينهمه مصيبت و بدبختي در اجراي نقشه هاي پست توليد مثل ، با او همكاري كنيم . ولي گاهي مي بينيم كه علاوه بر فشار اراده زندگي ، افرادي خود را از نيش جان فرساي زندگي آزاد ساخته ، دفتر ليل و نهار را مي شويند و در آشيانه پر صلح وصفا نيستي جاي مي گيرند .
چرا زندگي شر است؟
از نظر شوپنهاور خواهش منبع شر است و چون بناي زندگي بر خواهش است، لذا زندگي مصيبت است . خواهش اژدهايي است كه هيچوقت سير نمي شود. هر خواهش خواهشي ديگر را مي خورد و چون بلافاصله پس از اقناع يك خواهش ، خواهشي ديگر جايگزينش مي گردد، ما نمي توانيم از اين مصيبت رهايي يابيم . زندگي مصيبت است چون خمير مايه آن درد است و لذت فقط عبارت است از فقدان الم. بهمين جهت ما دردها را عميقاً حس مي كنيم ولي لذت را بطور سطحي احساس مي نماييم.
زندگي مانند پاندول ساعت ميان رنج و ملالت در نوسان است. ضعفا بحداكثر از درد محروميت و ناكامي كه محصول فقر است رنج مي برند و اغنيا از درد ملالت كه محصول نيل بخواهشها به آسانترين طرق است، مي نالند.
زندگي مصيبت است چون هر چه يك موجود زنده كاملتر و با هوشتر باشد حساسيتش نسبت به رنج بيشتر ميگردد، بهمين جهت هر چه شخصي باهوشتر ودانا تر باشد، بهره او در زندگي از رنج و اندوه بيشتر است.
به دلايل فوق جهنم در همين دنياست و نه در دنياي ديگر . تعجب ندارد چرا دانته اينقدر خوب توانسته جهنم را توصيف كند. زيرا او نمونه هاي عالي زندگي جهنمي را درهمين دنيا روبروي خود مي ديده است. ولي وي نتوانسته از پس توصيف بهشت در اين دنيا برآيد چون بهشت در اين دنيا وجود ندارد .
و بطور خلاصه : انكار اين حقيقت كه زندگي مصيبت است، بي فايده است . زيرا حقيقتي آشكار است و مسئله اي كه بايد حل شود توضيح و تفسير مصيبت زندگي است. براي رهايي از دردهاي زندگي بايد اساس آنرا ويران كرد و بعبارت ديگر بايد چشمه خواهشها را كور كرد.
لاجرم هـر خواهشي را خواهشي باشـد زپـي
خواهشي جو كز پي آن خود نباشد خواستن
بابي كوهي
عمده مطالب فوق الذكر مستخرج از كتاب مكتبهاي فلسفي

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home