آگاهی
جهانبيني علمي(حيات)
نويسنده : بابي كوهي
اينجانب در نوشته هايم سعي دارم از زياده گويي پرهيز كرده بصورتي كه به اصل مطلب پرداخته شود وخواننده بتواند براحتي با آن ارتباط برقرار كند.
آگاهي
آگاهي بمفهوم كليه دانسته هاي پيرامون يك پديده اطلاق مي گردد.براي درك آگاهي و رد فوق طبيعي بودن آن , در واقع برداشتي از منشا آن از ديدگاه تاريخي ,ضروري است. بديهي است كه بدون دارا بودن عضوي تحت عنوان مغز آگاهي حاصل نميگردد اين بدان معني است كه مغز انسان مقدم بر ادراكات ميباشند. اين طبيعت مغز انساني است كه ميتواند از محيط تاثير گرفته و نسبت به محيط آگاه گردد. در مرحله ابتدائي آگاهي بصورت احساس بروز پيدا ميكند.اين احساسات در نتيجه تكامل طبيعت در طول تاريخ ميباشند و البته كه اين احساسات نه يك شبه در مغز بوجود مي ايند ونه توسط نيروي خارجي كاشته ميشوند بلكه در اثر تكامل طولاني خود ماده و تكامل خواص و روابط دروني آن است.
بازتاب
انسان بعنوان يك مجموعه داراي خواصي است كه بهمراه احساسات ميباشد(خاصيت بازتاب) و البته خاصيت بازتاب با احساس يكي نميباشد.بازتاب بمعني استعداد يا خاصيت يك مجموعه در برابر عوامل خارجي ميباشد. بازتاب در جانداران بهمراه احساس ودر اجسام فاقد آن ميباشد.بازتاب يعني نبديل تاثير عامل خارجي به تغييرات داخلي.بازتاب نشانه هايي بر جا ميگذارد كه هر كدام بر تكامل مغز (آگاهي- ديدگاه)تاثيراتي معين بر جا ميگذارد.بازتاب در تجربه كاملا نمود دارد و انسان هميشه از تجربيات گذشته استفاده ميكند يعني بازتاب تجربيات گذشته بر مغز انسان باعث انجام مطلوبتر ميگردد. نتيجه هر كنش هم به منبع ارسال كننده و هم به گيرنده بستگي دارد.
در مورد شكل بيولژيكي بازتاب ميتوان به پيدايش آلبومين اشاره كرد كه قادر است خود را از راه گزينش مواد غذايي در محيط , تجديد توليد نمايد.موجودات زنده نسبت به عوامل غير آلي خارجي كه بعضي مايه حيات و بعضي مخرب هستند,وضعيت فعالي دارند مثل عكس العمل انسان در برابر تنفس هواي آلوده
حيات
در مورد پيدايش حيات مي توان به ضروري بودن شرايط بيولژيكي كه باعث فعاليت (آگاهي) ماده ميگردد ,اشاره كرد.در اين مورد به نظريه اپارين(دانشمند روسي) اشاره ميكنم. اپارين كه نظريه او مقبوليت عام يافته است , معتقد است كه منشا زندگي بر روي كره زمين بقرار زير ميباشد:
در نخستين مرحله ابتدايي ترين مواد آلي مانند هيدروكربنها , سيانيدها و نزديكترين مشتقات آنها ,از ماده غير آلي بوجود آمده است.
در دومين مرحله پليمرهاي مولكولي كه تركيبات آلي بغرنج و كثير الشكلي دارند ,پديد آمدند.پيدايش و تكوين اين اجسام در آبهاي درياها و اقيانوسها صورت گرفت با اين نتيجه كه اين آبها به محلولهاي آلي گوناگون تبديل يافت.
در سومين مرحله تكامل , مواد شبه آلوميني تركيبي , به تركيبهاي مولكولهاي مختلف پيوستند.سپس اين تركيبها بصورت منفرد در آمدندكه تكامل آنها بتدريج به تكوين ارگانيسم زنده نخستين منجر گرديد.
تمام اين كشفيات علمي اين فرضيه را ثابت مي كنند كه حيات(مرحله آلي شكل بيولژيكي حركت ماده) در نتيجه تكامل تدريجي و طولاني ماده پديد آمده است.نظريه پاولف نظريه اپارين را كامل تر ميكند.
نتيجه گيري:
پس اگر ذهن انسان بعنوان زير مجموعه طبيعت با سيكل ذكر شده داراي همان سيكل باشد جاي, تعجب نميباشد. در نتيجه خدا در ذهن انسان نيز با تكامل انسان شكل گرفت.حال چگونه شكل گرفت مي توانيد به مقاله اينجانب در سايت كافر با عنوان درك روش نگاه كنيد.اين بحث مفصلتر از اينها است كه من از ذكر جزئيات بيشتر خودداري ميكنم.
به اميد فهم از نوع علمي
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home