پوزیتیویسم
پوزيتيويسم منطقي
نويسنده : بابي كوهي
مقدمه:
در اين مقال سعي بر اينست كه خواننده گرامي با كليات يكي از مكاتب بشري آشنا گردد . در سلسله مقالاتي سعي دارم بزبان ساده مكاتب فلسفي را تبيين كنم تا براي همگان قابل درك باشد . ما بايد بدانيم كه تمامي اينها شايد در برابر مذاهب از ذهن بشر طراوش كردند اينها بدنبال چون منشا آسماني ندارند و از زبان همنوعان ما بيان گرديده نه بدنبال ترساندن عوام و نه بدنبال وعده هاي خيالي بوده اند بدين علت در خور توجه شايان ميباشند.چنانچه مطلب خاصي بود ميتوانيد با آدرس اينجانب كه در پايين اين مقال درج گرديده ا ست مكاتبه كنيد.
شرح مطلب :
فلسفه پوزيتيويسم منطقي كه جايگزين فلسفه اتوميسم منطقي گرديد , براي رد متافيزيك , از منطق رياضي استفاده ميكند. اين فلسفه به بررسي و تحليل منطق نحوي كلام و معاني گزاره هاي فلسفي مبپردازد. اين مكتب براي اولين بار در سال 1930 مصطلح گرديد.
اين فلسفه از دو چشمه الهام گرفته است:1- مكتب تحليلي كمبريج 2- انجمن وين و همجنين تحت سه جريان فكري قرار دارد: 1- امپرسيسم و پوزيتيويسم قديم 2- متدولوژي علوم تجربي 3- منطق سمبليك و تحليل منطقي زبان
پوزيتيويسم منطقي بر خلاف ماترياليسم ديالكتيك كه تصور مي كند جوهر هر چيزي مادي است , از بحث در باره جوهر هستي و ... خودداري ميكند.
پوزيتيويسم هاي منطقي متافيزيك را نامعقول و اصطلاحاتي همانند : مثل افلاطوني , مطلق , حقيقت , عشق و بطور كلي مسائل متافيزيكي را تهي ميدانند.
بنظر آنها فقط احكام علمي و مدركات حسي معتبر ميباشد لذا آنها فراتر از نمود شناسي نميروند و براي احكام انتزاعي و متافيزيكي ارزشي قائل نيستند و علم تجربي را يگانه راه كسب معرفت مي دانند و به سيستم سازي فلسفي و نظريه بافي هم اعتقاد ندارند و معتقدند كه تمام معارف بايد بر اساس محسوسات sence data علم تجربي متكي باشد. پوزيتيويسم منطقي به امكان فهم علمي ماهيت جهان عيني اعتقاد ندارد و علم بشر را محدود به معلومات حسي
ميداند و چون به تجربه علمي اهميت زياد ميدهد بنام امپرسيسم منطقي نيز خوانده ميشود.
بحث نميكند و اعتقاد دارد چيزي غير از Unknowable و ناشناختني اسپنسر Thing in it selfپوزيتيويسم منطقي هرگز درباره شيئ بالذات كانت احساسات و تصورات ما اصالت و موجوديت ندارد و ما نمي توانيم از وجود خود خارج شويم و جهان را چنانكه هست ببينيم بدين علت پوزيتيويسم منطقي اعتقاد به كشف جوهر اشيا ندارد .
ماديون معتقدند كه پوزيتيويسم منطقي فلسفه اي است كه طبقه بورژوازي براي اغفال مردم ابداع كرده اند چون اين مكتب همانند ايده آليسم عقيده دارد كه از بي نشان نمي توان نشان جست . از نظر ماترياليست ها ايده آليسم بر سه قسم است :
1- ايده آليسم برون ذاتي : اين ايده آليسم منكر جهان مادي نيست ولي ماده را متجلي حقيقتي روحاني ميداند كه اصل است و ماده تابع آن .
2-ايده آليسم درون ذاتي : اين ايده آليسم وجود جهان مادي را انكار مي كند و فقط براي فكر و ذهن اصالت قائل است .
3-ايده آليسم نسبي: معتقد بر نسبي بودن معرفت دارند و قائل به درك كنه اشيا نيستند.
انجمن وين :
اين انجمن در سال 1920 تشكيل گرديد و متشكل از دانشمنداني از قبيل موريتز شليك و هانس هان و فردريش وايسمان و هربرت فيگل و اتو نئو رات و ردلف كارناپ بود. اين گروه سمينارهاي غير رسمي تشكيل ميدادند و آثار لودويك ويتگنشتاين (راجع به مطلبي كه اطلاع نداري اظهار نظر نكن) را بسط ميدادند. آنها سعي ميكردند فلسفه را غربال كرده قسمتهاي علمي و خرافي آنرا جدا كنند و عبارات غير علمي را بعنوان اينكه شاعرانه و يا تصوري و يا
انگيزه اي يا عاطفي يا ناشناختني است , رد كنند . آنها علاوه بر كذب بودن موارد پوچي آنها را نيز ثابت مي كردند و سعي ميكردند فلسفه را از بيماري كه دچار گرديده برهانند بگفته هربرت فيگل فلسفه مرضي است كه خود فلسفه بايد درمانش كند .
پوزيتيويست ها روش خاصي را در تعيين صحت و سقم يك عبارت فلسفي در پيش ميگيرند . آنها عبارات را به دو دسته تقسيم ميكنند :
1- عبارات تركيبي 2- عبارات تحليلي
معيار معني دار بودن يك عبارت را بعنوان اصل تحقق مي ناميدند . جملاتي درستي آنها از طريق تجربه اثبات ميگرديد تركيبي مي ناميدند و جملاتي كه نياز به تجربه نداشتند را تحليلي مي ناميدند . نظر آنها اينست كه جملات يا تركيبي هستند يا تحليلي و جمله هم تركيبي هم تجربي وجود ندارد و بطور كلي جملات تحليلي به فلسفه و جملات تركيبي به علوم مربوط مي شوند.
تفاوت ديگر بين عبارات تركيبي و تحليلي اينست كه يك جمله تحليلي مي تواند ربطي به اشيا موجود در جهان نداشته باشد و صرفا منطقي باشد مانند :
كليه شياطين شياطين اند ما از اين عبارت نميتوانيم صحت و سقم آنرا در يابيم ولي جمله ميز قهوه اي رنگ است يك عبارت علمي است چون عينيت دارد.
. informativeو جملات تركيبي اطلاع دهنده است trivialدر نظر پيروان اين مكتب جملات تحليلي بي اهميت
جملات تحليلي بي اهميت اند چون فقط از لحاظ منطقي يا تعريف قابل ملاحظه ميباشند حال آنكه جملات تركيبي از واقعيات سخن مي گويند نه موهومات و جملاتي با معني ميباشند .
در نظر پوزيتيويست منطقي, فلسفه نقد زبان است (ويتگنشتاين ) چون فقط بدين وسيله ميتوان معاني احكام علمي را روشن كرد و صحت و سقم يك عقيده را روشن كرد . در نظر آنان تحقيقات و مطالعات فلسفي بايد بر مبناي تحليل منطقي زبان صورت گيرد بدين معني كه درباره واقعيات تجربي و احكام كلي كه درباره جهان اظهار شده , از طريق تحليل منطقي زبان بررسي گردد .
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home