اتمیسم
اتميسم منطقي
نگارش: بابي كوهي
پيشگفتار :
مكاتب فلسفي معاصر عمدتا به چهار مكتب پراگماتيسم ، اتميسم منطقي ، پوزيتيويسم منطقي و اگزيستانسياليسم تقسيم مي گردند. در ارتباط با پوزيتيويسم منطقي و پراگماتيسم تا حدودي بررسي صورت گرفت . در اين نوشتار سعي در تبيين اتميسم منطقي داريم . برتراندر راسل كه مبدع اين مكتب مي باشد
بيش از آنكه يك فيلسوف باشد يك رياضي دان بوده است . مباحثات مطروحه تحت عنوان رياضي جديد ، عمدتا تحت تاثير راسل ، وايتهد ، ويتگنشتاين و ... مي باشد .
مقدمه :
برتراندر آرتور ويليام راسل كه ولتر قرن بيستم خوانده شده ، در سال 1872 بدنيا آمد . وي كه صاحب تاليفات متعددي مي باشد ، شيوه نويسندگي بسيار مطلوبي دارد . از جمله خصوصيات وي صراحت در گفتار و افكار مي باشد . نظم منطق فكري او در نوشته هاي وي كاملا بارز است و ذاراي نوشته هاي منسجم مي باشد . بهنگام مطالعه آثار وي ، انسان بلافاصله بوسعت معلومات و منطق قوي او پي مي برد و تحت تاثير قرار مي گيرد و انسان بدين نكته مي رسد كه راسل در تمامي باغهاي فلسفي سير مفصلي داشته و از سرچشمه دانش سير نوشيده است . راسل در سال 1950 جايزه نوبل را در ادبيات اخذ كرد .
برتراندر راسل پيرو مكتب نئوراليسم ، داراي افكار مادي و بتجربه و مشاهده معتقد است . وي كه به مذهب و متافيزيك اعتقادي ندارد در استدلالات خود از روش رياضي استفاده مي كند و منطق را نجات دهنده بزرگ ميداند . راسل در ارتباط با رياضيات مي نويسد : اگر درست بنگريم ، رياضيات نه تنها حقيقت را در بر دارد بلكه بالاترين زيبايي را هم است ليكن زيبايي آن مثل مجسمه سرد و سخت است و با هيچ يك از از جنبه هاي ضعف ما سرو كار ندارد و فريبندگي باشكوه نقاشي و موسيقي را فاقد است ولي مي تواند به كمال محض كه فقط برترين هنر مي تواند نمايش دهد ، دست يابد .
راسل بر خلاف هگل كه همه چيز را بصورت وحدت روحاني و عرفاني در مي آورد ، تمام موارد را تجزيه و تحليل مي كند و معايب هر سيستم فكري را عيان مي سازد . راسل يك راسيوناليست است و از آنهايي كه عاطفه و يا يك بينش عرفاني را قرباني عقل مي كنند ، بشدت بيزار بود و تمامي تلاش خود را بكار مي برد تا فلسفه را بر پايه علم و تجربه استوار سازد .
بعقيده راسل تفاوتي بين روح و ماده نيست و اختلاف بين ايندو از مذهب در فلسفه راه يافته است . وي حتي به آزادي اراده نيز اعتقاد ندارد و مي گويد: هر كس ميل دارد چنين اعتقادي در خود پديد آورد ، بخاطر امور اخلاقي و عاطفي است و يا چون مي خواهد خود را مسئول رفتار خويش بداند و از انجام كارهاي ناشايست پرهيز كند ، خود را مجبور به باور آزادي اراده مي سازد .
از گفته هاي وي : اعتقاد و ايمان به لطف پروردگار با شواهد و آثاري كه از آن مشاهده مي گردد نسبت معكوس دارد . يعني وقتي كه هيچگونه آثاري از لطف پروردگار ديده نمي شود ، مردم به آن معتقد مي شوند و هنگاميكه اوضاع رو به بهبود مي گذارد يعني وقتي كه موقعيت مناسب براي اعتقاد به پروردگار بوجود مي آيد ، آنزمان از او غافل مي شوند و بدست فراموشي اش مسيپارند . اين موضوع مرا به اين فكر مي اندازد كه اگر مسائل اجتماعي حل شود ، مذهب از بين مي رود .
در جايي ديگر : آنچه مي دانيم علم است و آنچه نمي دانيم فلسفه است .
شرح مطلب :
اتميسم منطقي را بطور خلاصه مي توان فلسفه منطق رياضي و يا فلسفه اصول رياضيات كه كار و اثر بزرگ راسل و وايتهد در باره منطق رياضي است ، توصيف نمود .
منطق جديد :
اين گفتار كه ارسطو سخن را در باب منطق كامل كرده است ، حتي تا اواخر قرن نوزدهم مسلم فرض شده بود . مثلا كانت اظهار كرده بود كه منطق چنانكه ارسطو آنرا تفصيل و تشريح كرده ، نسبت به ساير رشته هاي فلسفه كامل است . بطلان اين حرف در اوايل قرن بيستم تثبيت گرديد .
راسل و وايتهد نوع جديدي از منطق را كه از لحاظ قلمرو خيلي وسيعتر و در بردارنده منطق ارسطويي نيز مي باشد را مطرح كرده و آن را بسط دادند.
در منطق جديد كه داراي كليتي بيشتر است ديگر ذكري از نقطه و خط و سطح نمي شود بلكه صرفا درباره روابط ، علامات و رموز و ارتباط آنها با يكديگر بحث مي شود .
اختلاف عمده بين منطق ارسطويي و منطق جديد : در منطق ارسطويي منطق طبقات (اجناس و انواع ) است در حاليكه منطق راسل منطق قضايا است .
مقصود از طبقه ، چيزي است كه الفاظ كلي مثل : برادر ، فاني و ... را در بر مي گيرد . قضاياي اساسي منطق ارسطويي رابطه و نسبت طبقات اشيا را با يكديگر بيان مي كند (هر انسان فاني است ) . در منطق راسل نسبت و رابطه قضايا با يكديگر مورد مطالعه و بررسي قرار مي گيرد .
مثلا (اگر باران ببارد خيابانها تر مي شوند) . در اين جمله باريدن باران و تر شدن خيابانها ، داراي رابطه اي معين با يكديگر مي باشند كه راسل اين رابطه را استلزام منطقي ناميده است .
كتاب اصول رياضيات كه توسط راسل وايتهد نوشته شده است از دو جهت حائز اهميت است :
1- اثبات مي كند رياضيات كه رشته اي متمايز به شمار مي رفت ، در واقع قسمتي از منطق است .
2- اثبات مي كند زبانهاي متداول مانند زبان انگليسي ، مبنايي شبيه مبناي اصول رياضيات دارند . در عين حال چون به اندازه كافي دقيق نيستند براي بيان مقاصد و تحليل فلسفه ناقصند .
بدين سبب راسل از منطق رياضي براي تعيين معني ، صراحت و دقت جملات معمولي استفاده مي كند . اين امر بنوبه خود اين اميدواري را بوجود آورد كه مجادلات و گفتگوهاي فلسفي را سرانجام مي توان با به كار بردن اين ماشين منطقي جديد بطور قطعي حل و فصل كرد .
ماهيت جمله ها :
راسل ميان آنچه (قضاياي اتمي) يا ذره اي و قضاياي مولكولي يا خرده اي ناميد تفاوتي بدين صورت قائل گرديد :
يك قضيه اتمي قضيه اي است كه متشكل از قضاياي ديگر نباشد مثل (سگ حيوان است). اجزا اين جمله كلماتي منفرد هستند ودر صورتي كه در كنار يكديگر قرار گيرند يك قضيه مولكولي را تشكيل مي دهند . راسل وسيله ارتباط اين قضاياي منفرد را در قضيه مولكولي ، الفاظ رابط (ادات ربط ، عطف، موصول ) مانند ( و ) ، ( يا ) ، ( اگر ... پس ) ، ناميد . راسل بدين صورت توانست هر قضيه مولكولي را بدسته اي از قضاياي اتمي باضافه الفاظ ربط منطقي ، تجزيه كند .
يك قضيه اتمي هميشه داراي صورت مسند اليه و مسند است . در مثال ( سگ حيوان است ) ، ( سگ ) در نقش مسنداليه كه يك اسم خاص است و ( حيوان است ) حد مسنديت آن مي باشد . مسند اليه هميشه به يك شي ، يا يك شخص دلالت مي كند و مسند از يك خصوصيت يا صفتي كه مسند داراي آن است ، حكايت مي كند . بوسيله اين اصول ما از عالم واقعي آگاهي مي كنيم . در طبيعت هيچ واقعيت مولكولي وجود ندارد زيرا هر قضيه مولكولي را مي توان به دسته اي از قضاياي اتمي تبديل كرد . همچنين بايد تاكيد كرد كه در واقع هيچ امر ( كلي و عام ) وجود ندارد و هيچ واقعيتي مطابق با قضيه كلي مانند ( انسان فاني است ) وجود ندارد ، زيرا اين قضيه دوباره به دسته اي از قضاياي اتمي تبديل مي گردد . بدين صورت عناصر عالم امور واقعي مي باشند و يك امر واقعي ازيك چيز خاص با خصوصياتي معين تشكيل يافته است .
روش توصيفي :
مطلب اصلي روش توصيفي عبارت از اينست كه : فلاسفه در دوره هاي گذشته به سبب تجزيه و تحليل ناقص زبان و بوسيله دلايل موجه نما به اين اعتقاد نادرست دچار شدند كه چيزهايي كه مردم آنها خيالي و موهوم مي دانند ، بمعناي واقعي وجود دارند . اين مشكلات كه از طريقه ديدگاه نسبت به هستي پديد آمده است ، در سيستم راسل بروش توصيفي قابل حل است .
راسل اين مشكل را بدين صورت مطرح مي كند : وي مي پرسد كه چگونه ممكن است جمله اي مانند ( پادشاه فرانسه عاقل است ) بامعني باشد در حاليكه فرانسه را پادشاهي نباشد . عده اي از فلاسفه قديم بدين صورت پاسخ گفته اند كه : درست است كه اينها در قلمرو طبيعي وجود ندارند ليكن در ذهن افراد موجودند و يا اينكه اينها جزو اجزا حقيقي و معتبر عالم هستند .
منطق سمبوليك :
راسل بواسطه قواعد فني كه در منطق سمبوليك پرورانيد نشان داد كه استدلالات فوق الذكر مبتني بر مغالطه مي باشد . راسل با تمايز تمايز قائل شدن بين صورت نحوي و صورت منطقي يك جمله به تشريح اين مطلب مي پردازد . وي مي گويد : يك جمله ممكن است از لحاظ دستور زبان متداول صورت ( مسنداليه و مسند ) داشته باشد ليكن وقتي به زبان اصول رياضيات برگردانده شد ، ممكن است از نظر منطقي نادرست باشد .
بدين صورت در جمله ( خدا وجود دارد ) ، از لحاظ دستور زبان ( خدا) مسند اليه و( وجود دارد) مسند است ، ليكن اگر اين جمله را بصورت خاص منطقي آن در آوريم يعني مفهوم اين قضيه را روشن كنيم ، ديگر لفظ ( خدا) يك موضوع منطقي نيست بلكه يك احتمال منطقي است .
اين كار را راسل تعيين كننده كميت منطقي ناميده است و اين همان عملي است كه در ارتباط با يك لفظ مبهم مثل ( كسي ) يا ( چيزي ) اطلاق مي گردد .
استعمال اين الفاظ براي اينست كه كه به يك طبقه نامعين و مبهم اشاره كند .
وقتي كه جمله ( خدا وجود دارد ) بصورت خاص منطقي در آيد بدين معني خواهد بود كه :
( چيزي و فقط يك چيز قادر مطلق و عالم مطلق و خير مطلق است) و اين بدان معني است كه يك چيز نامعين داراي صفاتي معين از قبيل قدرت مطلق و علم مطلق و احسان مطلق ، مي باشد . بدين سان آن جمله از لحاظ منطقي داراي صورتي از(مسند اليه و مسند) نيست بلكه يك قضيه عام است با ساختمان غير اتمي .
مطلبي كه راسل عنوان مي كند مواردي را دربرمي گيرد كه مربوط به اسامي خاص نيستند و بخودي خود داراي معني خاص نمي باشند زيرا فقط اسامي خاص در يك جمله معني دارند . راسل اين عبارات را علايم ناقص ناميده است و مي گويد كه در زبان كامل هر مسند اليهي ( موضوعي ) به يك شي واقعي و هر مسندي ( محمولي ) بر يك خصوصيت واقعي از آن شي دلالت مي كند .
لودويگ ويتگنشتاين كه از شاگردان راسل و از نوابغ فلسفه است ، در كتابي بنام ( رساله منطقي – فلسفي ) كه در سال 1923 منتشر گرديد ، مدعي گرديد كه كار فلسفه را به انتها رسانيده است و در اين كتاب شرحي از اتميسم منطقي را پرورانيد . بعقيده ويتگنشتاين زبان كامل تصوير كننده آئينه تمام نماي عالم است و زبان كامل ساخت و تركيب امور واقعي را بما نشان مي دهد ، زيرا امور واقعي از اشيا و خواص آنها تشكيل يافته است .
بطور كلي اصول اتميسم منطقي بصورت ذيل مي باشد :
1- فلسفه مانند علم فعاليتي قابل اطمينان است . اگرچه فلسفه بر خلاف علم واقعيات نويني را براي ما كشف نمي كند ليكن درباره ساختمان عالم و تركيب اجزا و عناصر آن توضيح مي دهد و همچنين مشخص مي كند كه عالم مجموعه اي از واقعيات اتمي مي باشد .
2- وظيفه خاص فلسفه ، تحليل است كه بمعني دوباره نويسي جملات زبان طبيعي بصورت زبان خاص منطقي مي باشد . وقتي جمله اي بصورت منطقي خود درآمد ، معناي آن روشن مي گردد و پيچيدگي و ابهامات فلسفي آن از بين مي رود .
فلسفه اتميسم منطقي در دهه هاي 1920,1930 جلوه و درخشش داشته است وليكن پس از ظهور فلسفه پوزيتيويسم منطقي كه آن نيز بر اساس پيشرفت منطق رياضي بود ، رو به افول گذاشت . پوزيتيويسم منطقي براي اثبات بي معني بودن ماوراالطبيعه از منطق رياضي استفاده مي كرد .
متفكران فلسفه جديد ، اتميسم منطقي را صورتي متعارف از ماوراالطبيعه مي دانستند . بعقيده پوزيتيويستهاي منطقي ، فلسفه قضاياي درست يا نادرست عرضه نمي كند بلكه صرفا معناي جملات و اظهارات را روشن مي كند ونشان مي دهد كه برخي علمي ، برخي رياضي و پاره اي كه شامل اغلب اظهارات موسوم به فلسفي است ، بي معني است .
پوزيتيويستهاي منطقي كه اعتراض شديدي هم به سيستمهاي فلسفي متعارف و هم به اتميسم منطقي وارد كرده اند ، جملات را به انواع تحليلي و تاليفي تقسيم كرده اند . قضايايي كه تصديق و تاييد آنها مستلزم نوعي تحقيق و پژوهش تجربي است ، تاليفي و قضايايي كه صادق بودن آنها از مفهوم آنها استنباط مي گردد ، تحليلي ناميده مي شوند .
ادعاي آنها اينست كه هر قضيه معني دار بايد يا تاليفي يا تحليلي باشد . قضيه تحليلي متعلق به منطق صوري و قضاياي تاليفي علمي مي باشند .
بدين اوصاف از نظر پوزيتيويستهاي منطقي قضيه ( خدا وجود دارد ) نه تحليلي و نه تاليفي است .
براي اطلاع بيشتر به نوشتار پوزيتيويست منطقي مراجعه بفرماييد .
موفق باشيد
بابي كوهي
29 آذر ماه 1381
بايگانی در سايت باهماد ايرانيان خردگرا http://www.kaafar.com/
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home