شرح واقعه
در این شب مبارک و به بهانه نیمه شعبان باز این مخیلۀ تهی ما به کار افتاد و نوشتنمون گل کرد . به توفیقی اجباری و جبر الهی رفتیم بیرون ولی چشتون روز بد نبینه به غلط کردن افتادم و زود برگشتم خونه . توی پیاده رو که نمی شد راه بری اکثر مغازه داران با فرهنگ میز و صندلی گذاشته بودن تو مسیر و بلندگوها رو هم در آورده بودن و هر آهنگی که می شد پخش می کردن .ملت ولخرجی کرده بودن و شربت آبلیموی پنج قرونی درست کرده بودن و تعارف می زدن واه واه . البته عابرین با فرهنگ اونقدر عقلشون می رسید که این شربتها رو نخورن و بگردن ببینن کجا چیز بهتری می دن برن اونجا تلپ شن . مگه اون بچه های کم رویی که خجالتی بودن و به این شربت های گوارا رضایت می دادن . در این کارناوال یه جاهایی می شد که خیل جمعیت زیادی زیاد می شد بعد از کمی دقت می فهمیدی که اونجاها بعضی ها ولخرجی کردن و چیزهای بهتر از شربت می دن در نتیجه مشتری هم بیشتر می شه .ناخوداگاه یاد ایام نامبارک محرم افتادم که ملت توی دهات ولخرجی می کنن و خرج می دن بعد به خودم گفتم که ملت برای این بخور بخورها و دید زدن ها و قرتی بازی ها در این مراسم شرکت می کنن یا اینکه از اصل این مراسم ها برای خودنمایی و قرتی بازی ساخته شده شایدم هر دو یا هیچکدام ؟؟؟ واقعا خیلی جالبه وقتی دو نفر به هم می رسن تا کمر برای هم خم می شن ولی به محض اینکه از کنار هم رد شدن به هم فحش می دن . واقعا یه همچین ملت نمونه ای کجا دیدین اینها همه به ظاهر در صلح و آرامش با هم زندگی می کنن در حالیکه هیچکی هیچکیو قبول نداره و همه همه رو گوسفند می دونن و برای خودشون متاسفن که با یه همچین جماعتی زندگی می کنن .اون چیزی که برام واضحه اینه که اینجا همه یه جوریم یعنی ساختار یکیه فقط ظواهر با هم متفاوته یعنی همه بالنسبه مشکل داریم حالا یکی کمتر یکی بیشتر . وقتی با ماشین خودم بیرون می رم امکان نداره اعصابم خورد نشه اینجا که چیزی تحت عنوان قوانین راهنمایی رانندگی معنی نداره عین جنگل می مونه هر کی بدتر رانندگی کنه اموراتش بهتر می گذره حالا تو هزاری آدم باشی اگه بخوای رانندگی کنی باید گوسفند باشی و به حقوق دیگران هم اصلا اهمیت ندی . یه مدت که با این وضع ادامه بدی می بینی که تو هم مثل بقیه شدی و قانون شکنی رو جزو افتخارات خودت می دونی اگه نتونی خودتو با این شرایط وفق بدی چون مجبور به تعامل هستی داغون می شی عصبی می شی افسرده می شی عارف می شی و از این قبیل اگه هم که خودتو وفق بدی گوسفند می شی وحشی می شی . قبلا باورم شده بود که ملت ما خیلی باهوشن و کارشون درسته بعدها فکر کردم که اگه واقعا اینجوریه چرا اینقدر بدبخت موندیم چرا در دنیا جایگاه جهان سومی داریم ؟ اگه نفت نداشتیم که بفروشیم خرج خودمون کنیم ، اموراتمون چجوری می گذشت چه هنری داریم ؟ البته ما هنر زیاد داریم مثل : زیرآب زنی ، دزدی ، دروغگویی ، ادعا و از این حرفها . این خصلتها همه جا پیدا می شه ولی اینجا زیادی زیاده و کاملا هم عمومیت داره و همگانی هست . مثلا یه پسر یا یه دختر اگه با پنجاه نفر دوست باشه همش لاپوشونی می کنه و با همشون رابطه برقرار می کنه و به همه هم دروغ می گه و این هرزگی رو جزو افتخارات خودشون می دونن . به هر صورت اینها واقعیات اجتماع ماست چه خوشمون بیاد چه نیاد و اینها در جامعه ما روند غالبه اگه شما خوشتون نمیاد احتمالا واقعیت گریز هستین . حالا اگه یکی می گه ملت بزرگ ایران که معمولا هم اشاره به گذشته ملت داره ، باید ازش پرسید بزرگی به چیه به طول و عرضه به مفاخره به پیشینه تاریخیه ؟ اگه اینها اینقدی که شما می گید بزرگه پس ماحصل کار چرا اینجوری شده من که نمی تونم باور کنم همه این مسائل و مشکلات در سه دهه بوجود اومده باشه .نهایتا اینکه اگه من این چیزها رو می نویسم فقط دلم گرفته فکر می کنم اینجوری یه کم آروم می شم