آنالیتیک

تحلیلی بر معارف از نوع سنتی اش

My Photo
Name:
Location: Iran

Wednesday, May 31, 2006

غیرت یا خیرت

جریان کاریکاتورهای روزنامه ایران و برآشفته شدن قبیله ترکها رو که حتما همگی تا حدودی در جریان هستید. من خودم که این کاریکاتورها رو ندیدیم و هر چی هم سرچ کردم چیزی نیافتم ولی در حین سرچ کردن به نکات جالبی برخوردم که می خوام نظرمو اینجا بیارم
نهایتاً اینکه این کاریکاتور عکس یه خر رو کشیده که با دست اشاره کرده به یه ترک و می گه : آقای ترکعلی این تویی مطمئناً از این بدتر که نبوده . یه همچین چیزی بیانگر نظر شخصی یه نفر و نهایتاً یک تیمه نه بیشتر ولی کی می فهمه؟؟؟ شاید هنوز اینقدر هم نمی فهمیم که کاریکاتور یعنی یه مطلب غلو شده. آیا نظر یک شخص در یک روزنامه اینقدر اهمیت داره که اینهمه جار و جنجال به همراه داره؟؟؟ جالب اینه که اگه بگردید می بینید که هموطنان فهیم آذری رو در برخی کتابها مثلا عامل عقب افتادگی ایران می دونن یا نیمی از اس ام اس هایی که در این مرز و بوم جاریست در حال مسخره کردن این هموطنان فهیم هست. شانس آوردیم که این اعتراضها به مخابرات نکشیده که منجر به تعطیلی موبایلها بشه
انقلاب، آشوب، درگیری، قیام و حرکتهای قهری که بیانگر احساسات و دیدگاه یک مجموعه به یک موضوعه جزو ساختار و بنیان و قالب تفکر ایرانیان و شاید شرقیها باشه این آخری رو نمی دونم. اصلاً چیزی تحت عنوان تفاهم، هم اندیشی ، همکاری ، احساس مسئولیت و از این قبیل اصلاً برای ما آشنا نیست. آیا می تونید تصور کنید که مثلاً یه تیمی از هموطنان فهیم آذری یا نماینده هاشون می اومدن و با مسئولین روزنامه ایران صحبت می کردن و نهایتاً اونها عذرخواهی می کردن؟؟؟ همچین چیزی اصلا در مخیله ما نمی گنجه ما امیال و آرزوهای زیادی داریم و برای دستیابی به اونها راه های موقت و کوتاه و سرشار از احساس رو در سر می پرورونیم. اگه قرار باشه تا یه کاریکاتور می کشن خیرت ملت به کار بیفته که الان جورج بوش و دیگران باید هر روز برن تو خیابون و جفتک بندازن و پرچم آتیش بزنن و شیشه بشکنن. من نمی فهمم اگه کسی به شما چیزی رو نسبت بده که شما از اون مبری هستی اینهمه حساسیت برای چیه؟؟؟ این خیرت شما ممکنه یقه ما رو هم بگیره؟؟؟
آها دموکراسی می خواستی؟؟؟ برای چی می خواستی؟؟؟ می خوای بیشتر جفتک بزنی نه بابا نمی شه برات مضره تو همینم که هست از سرت زیادیه. کی درست می شه؟؟؟ به زودی با ظهور آقا همه چی حل می شه دعا کنیم آقا زودتر ظهور کنه

Monday, May 15, 2006

جایگاه شریعتی

شريعتي در كتاب سيماي محمد آنجا كه درباره نبي صحبت مي كند، مي كوشد سه چهره بزرگ تاريخ ، يعني نبي ، حكيم يا فيلسوف و پادشاه يا قيصر را باهم مقايسه كند و اين پرسش را مطرح مي كند كه اگر ارسطو نبود چه اتفاقي مي افتاد ؟
خودش پاسخ مي دهد : هيچ اتفاقي مهمي رخ نمي داد تنها چند كتاب از تعداد كتابهاي كتابخانه ها كاسته مي شد
اين جمله معروف از شريعتي كه مي گويد : فلاسفه پفيوزهاي تاريخ اند به نوعی بیانگر دیدگاه وی است. آنچه كه شريعتي اصلاح مي ناميد ، برگرفته از تئوري مهندسي اجتماعي محافظه كاران و ليبرالها نبوده بلكه آنرا از سنت نبي استخراج مي نمود و منظور وي اين بود كه پاره اي از نهادها و فرمهاي اجتماعي را نگه داشته اما محتوايش را تغيير دهيم . چارچوب انديشه هاي سياسي شريعتي بيشتر بر مبناي مفهوم انقلاب است . وي بر روشهاي انقلابي دست مي گذارد و به يك تغيير و تحول سريع اجتماعي ، حتي به كمك به كارگيري اسلحه و خشونت معتقد بود ( در حالي كه ما در تغيير يك ساختار با پاره اي از مسائل تاريخي-تمدني روبرو هستيم كه فراتر از مسائل پرسش هاي سياسي-اجتماعي است بدين صورت تا زماني كه آن معضلات تاريخي و فرهنگي حل نشود ، اين حركت نتيجه اي ثمر بخش را در پي نخواهد داشت )
شريعتي چونكه فاقد يك تجربه زنده انقلابي بود ، اكنون به نظر ما كه اين تجربه را داريم بسياري از سخنان او نادرست و متكي بر احساسات است . نكته ديگر اينكه بسياري از انديشه هاي وي در عصر حاضر ناكارآمد مي نمايد هرچند که به لحاظ احساسی همچنان مطلوب جماعت است

Thursday, May 11, 2006

سنت گرایی

با اينكه سنت شالوده فرهنگ و تمدن است وليكن بيشتر براي بشر مضر بوده و راه را برترقي و پيشروي بسته است. با رجوع به تاريخ در مي يابيم كه اين بدعت گذشتگان معمولا بيش از آنچه شايستگي داشته مورد گرايش انسان قرار گرفته و در نتيجه وي را از مفتضيات زماني، و جامعه را از تكامل باز داشته است. از سنت بايد همانند يك نردبان براي صعود استفاده كرد نه اينكه در يك پلكان آن متوقف ماند كه در اينصورت باعث غفلت از موقعيتهاي مكاني و زماني گرديده و بر ميراث گذشتگان چيزي نخواهد افزود.احتراز از تحول و تكاپو و تاكيد بر سير سلوك نياكان و بعبارت ديگر پرستش بي قيد و شرط سنن که از دیدگاه عرفا كهنه پرستي يا ارتجاع خوانده مي شود، جامعه را به ركود و سكون و انحطاط مي كشاند. بنابراين سنت پرستي(Traditionalisme) يكي از امراض خطرناك اجتماعيست كه در قرون متمادي پيكراجتماع را دچار لطمه و سكته ساخته و به نوخواهان زيانهاي فراوان رسانيده است. عمده ترين عواملي كه باعث پيدايش اين مرض مي گردد عبارتند از: احتياج عمومي بشر بثبات و آرامش و مصلحت خداوندان زر و زور.افراد جاهل و بي خبر كه بنا به دلايلي از آگاهي بي نصيب مانده و عمر خود را به جهل و بي خبري گذرانده اند، بنده بي اراده عادت و تقليد هستند و گوسفند وار از راهي مي روند كه از آغاز رفته و مورد مقبوليت عام باشد. اين راه چه هموار و چه مستقيم باشد يا نباشد، بنا به عادت همچنان مطلوب جماعت باقي مي ماند (ترك عادت موجب مرض است(

Monday, May 08, 2006

راسل و منطق سمبلیک

این نوشته رو برای شیما اکبرنیا اینجا آوردم
راسل بواسطه قواعد فني كه در منطق سمبوليك پرورانيد نشان داد كه برخی استدلالها غلط هستند . راسل با تمايز قائل شدن بين صورت نحوي و صورت منطقي يك جمله به تشريح اين مطلب مي پردازد . وي مي گويد : يك جمله ممكن است از لحاظ دستور زبان متداول صورت ( مسنداليه و مسند ) داشته باشد ليكن وقتي به زبان اصول رياضيات برگردانده شد ، ممكن است از نظر منطقي نادرست باشد
مثلا در جمله ( خدا وجود دارد ) ، از لحاظ دستور زبان ( خدا) مسند اليه و( وجود دارد) مسند است ، ليكن اگر اين جمله را بصورت خاص منطقي آن در آوريم يعني مفهوم اين قضيه را روشن كنيم ، ديگر لفظ ( خدا) يك موضوع منطقي نبوده بلكه يك احتمال منطقي است
اين كار را راسل تعيين كننده كميت منطقي ناميده است و اين همان عملي است كه در ارتباط با يك لفظ مبهم مثل ( كسي ) يا ( چيزي ) اطلاق مي گردد استعمال اين الفاظ براي اينست كه كه به يك طبقه نامعين و مبهم اشاره كند
وقتي كه جمله ( خدا وجود دارد ) بصورت خاص منطقي در آيد بدين معني خواهد بود كه :( چيزي و فقط يك چيز قادر مطلق و عالم مطلق و خير مطلق است) و یعنی يك چيز نامعين داراي صفاتي معين از قبيل قدرت مطلق و علم مطلق و احسان مطلق ،است. بدين سان آن جمله از لحاظ منطقي داراي صورتي از(مسند اليه و مسند) نيست بلكه يك قضيه عام است با ساختمان غير اتمي
مطلبي كه راسل عنوان مي كند مواردي را دربرمي گيرد كه مربوط به اسامي خاص نيستند و بخودي خود داراي معني خاص نمي باشند زيرا فقط اسامي خاص در يك جمله معني دارند . راسل اين عبارات را علايم ناقص ناميده است و مي گويد كه در زبان كامل هر مسند اليهي ( موضوعي ) به يك شي واقعي و هر مسندي ( محمولي ) بر يك خصوصيت واقعي از آن شي دلالت مي كند

Sunday, May 07, 2006

غر نزن

خیلی سخته وقتی می بینی یکی از منظر قدرت داره یه چیزایی می گه که همش حرفای صد تا یه غازه
خیلی سخته وقتی می بینی یکی بر خلاف باورش داره یه چیزایی می گه که اصلا بهش اعتقاد نداره
خیلی سخته وقتی می دونی که حق با توئه ولی حقتو نمی دن وتو هم نمی تونی چیزی بگی
خیلی سخته وقتی باید برای خوش آیند دیگران کاری کنی که خودت از اون کار خوشت نمی آد
خیلی سخته وقتی می بینی کسی که بهت می گفته دوستت داره برای رهایی از موقعیتش بهت دروغ می گفته
خیلی سخته وقتی تو روزنامه و تلویزیون خیلی حرفها رو واسه خر کردن تو می گن و تو نمی تونی هیچی بگی
خیلی سخته که به خاطر ضعفهات باید به دیگران سواری بدی و دم نزنی
خیلی سخته که به خاطر ترس مجبور بشی تو یه فرم دینتو اسلام بزنی درحالیکه اعتقادی بهش نداری
خیلی سخته که برای اینکه بهت وام بدن باید عضو بسیج بشی و چاکرم، نوکرم کنی
خیلی سخته وقتی می فهمی چی داره به سرت میاد ولی هیچ کاری هم از دستت بر نمیاد
خیلی سخته وقتی به خودکشی فکر می کنی ولی توانایی انجامشو نداری
خیلی سخته وقتی یکیو دوست داری ولی نمی تونی بهش دسترسی پیدا کنی
خیلی سخته وقتی می دونی ایراد کارت کجاس ولی اونقدر بی عرضه ای که نمی تونی تغییرش بدی
خیلی سخته وقتی می دونی همه برای گذران زندگی، به وفور دروغ می گن و تظاهر می کنن و به روی خودشون هم نمیارن
خیلی سخته وقتی می فهمی تو یه طویله گیر افتادی که همه فرهنگ زیر شکمی دارن
خیلی سخته وقتی به خاطر دیگران اونجوری که می خوای نمی تونی زندگی کنی
خیلی سخته که مشکل اصلی یک کشور بدحجابی باشه
البته زیاد هم سخت نگیر اگه یه مدت از این کارا کنی برات عادی می شه و از فرداش اگه از این کارا نکنی فکر می کنی که مرض گرفتی
نتیجه گیری اخلاقی : اونی باش که دیگران می خوان

Tuesday, May 02, 2006

الحاد چیست

الحاد ( ATHEISM ) :الحاد يا بي خدايي مدعي هست كه خدا يا وجود ندارد و يا اگر وجود دارد، بر هستي تأثير گذار نيست و يا انسان نميتواند پی بوجود آن ببرد. طبعا براي تاييد اين مدعا، دلايل و شواهدي آورده شده است كه مبتني بر شناخت عالم جسماني (فيزيكي) و بررسي رفتار انساني از ديدگاههاي علمي ميباشد. در اين سيستم اصالت بر ماده و طبيعت و شناخت آنهاست. در عصر جديد، درك و فهم روز افزون آثار و اعمال عالم طبيعي و انساني بسياري از متفكران را به اين مطلب رهنمون شده اند كه تمامي مشكلات را ميتوان بوسيلة عالم مادي حل و تبيين كرد و احتياجي به عالم ورا مادي نيست(متافيزيک). اين نظريه خلاصه طرز تلقي لاپلاس رياضيدان است كه وقتي نظريه خود را كه چگونه جهان نجومي بوجود آمد براي ناپلئون توضيح ميداد، از او پرسيده شد خدا كجا طرح و نقشه خود را آماده كرد وي در پاسخ گفت: «من نيازي به چنين فرضيه اي ندارم»!ملحدان مدعيند كه ما اكنون داراي آگاهي هايي هستيم كه تبيين ميكند چرا مردم داراي عقايد ديني هستند ، و اين آگاهي اگر ثابت نكند پيشنهاد ميكند كه سهمي كه عقيدة ديني در تاريخ انسان داشته است ربطي به وجود خدا ندارد. بنابر نظريات روانشناسانه اي كه فرويد و نيچه و ديگران اظهار كرده اند عقايد ديني بدليل پاره اي نيازهاي انساني و ميل انسان براي احساس ايمني و آرامش خيال در جهاني چنين پهناور ، و مانند آن حاصل شده است . توماس پين و كارل ماركس و ديگران به سهم و اثري كه عقيدة ديني در ايجاد و ابقاء پاره اي نهادها و بوجود آمدن طبقات در اجتماع و سياست اشاره داشته اند . بدين روش منكران و ملحدان مدعي هستند كه خدا به عنوان موجودي واقعي وجود ندارد بلكه فقط ساختة ذهن بشر است كه براي رفع نيازهاي خويش آنرا ابداع كرده است .بعنوان توجيه بخشي از فلسفه الحاد ، برخي از فلاسفه اظهار داشته اند كه هيچ نظرية منطقي يا رضایت بخشي دربارة صفات خدا روشن نميكند كه چگونه يك موجود الهي ميتواند صفاتي كه به آن نسبت داده ميشود را دارا باشد در حاليكه آن صفات مربوط به عالم انسانيست .از زمانهاي قديم ، در نظريات ايپكورس ، تابرتراند ،راسل فلاسفه اظهار داشته اند كه در مفهوم يك خداي قادر مطلق و در مفهوم خدايي عادل كه بر جهاني غير عادلانه حكومت ميكند و در مفهوم خداي ازلي و ابدي كه جهان را آفريده و در آن موثر است ، تناقضاتي وجود دارد.